اوزون کالدرا، کامچاتکا، روسیه. قسمت 1
- سایر موارد
شبه جزیره کامچاتکا در شمال شرقی روسیه قرار دارد. مساحت کل آن 270000 کیلومتر مربع با سه پناهگاه حیات وحش، 5 پارک ملی، 8 ذخیره گاه طبیعی فدرال و 23 منطقه طبیعی محلی، 105 اثر طبیعی، 2 منطقه آسایشگاه-تفریح و بسیاری از مناطق حفاظت شده دیگر است.
جاذبههای اصلی کامچاتکا آتشفشانها هستند. تصاویر آتشفشانها حتی بر روی پرچم و نشان هر دو منطقه کامچاتکا و پتروپولوفسک-کامچاتسکی، شهر اصلی منطقه، به تصویر کشیده شده است. در مجموع بیش از 300 آتشفشان کامچاتکا وجود دارد، اما تنها 30 مورد از آنها فعال هستند.
از سال 1996 آتشفشانهای کاماچاتکا و مناطق مجاور آن به عنوان میراث جهانی یونسکو ثبت شده است. این منطقه به خاطر مناظر زیبا و تنوع عظیمی از گونههای زیستی شناخته شده است. دهانه آتشفشانی Uzon در پناهگاه حیات وحش Kronotskiy یکی از شگفت انگیزترین مناظری را که تا به حال دیده اید را ارائه میدهد.
Caldera آتشفشانی Uzon (فروپاشی دیگ مانند) حدود 40000 سال پیش در محل آتشفشانی که در اثر فورانهای زنجیرهای از بین رفته بود، شکل گرفت. انفجارهای قدرتمند دهانهای به قطر حدود 10 کیلومتر و مساحت کل 150 کیلومتر مربع را بر جای گذاشت که توسط لبههای شیبدار قاب شده بود که ارتفاع آن گاهی به 800 متر میرسد.
از آن زمان، اوزون هرگز فوران نکرد: این یک آتشفشان فعال نیست، اما یک آتشفشان کاملا خاموش نیز نیست. درست مانند یک موزه در فضای باز، این قلمرو آتشفشانی منحصربهفرد تقریباً همه مکانهای دیدنی کامچاتکا را به شما ارائه میکند: هم چشمههای آب معدنی گرم و هم نارزان، گلدانهای گلی، آتشفشانها، دریاچهها و نهرها.
دریاچه دالنی در قسمت شرقی اوزون کالدرا وجود دارد. این دریاچه یکی از بزرگترین دهانههای انفجار را با قطر 1.65 کیلومتر پر میکند. دریاچه مرکزی، یکی از بزرگترین و سردترین دریاچههای منطقه در بخش باتلاقی غربی کالدرا قرار دارد. یک دریاچه دیگر به نام Bannoe نیز در نزدیکی آن قرار دارد. هرگز یخ نمی زند و دمای آب آن حتی در فصل زمستان به +40 درجه سانتی گراد میرسد.
برجستهترین فعالیت هیدروترمال در بخش مرکزی دهانه اوزون مشهود است که شکل نواری باریک به عرض تنها 400 متر و طول 2.5 تا 3 کیلومتر دارد. مایعات جوشان انواع مختلف از شکافهای تکتونیکی فوران میکنند. 100 چشمه و بیش از 500 مظهر گرمابی دیگر وجود دارد.
یکی از مناظر معروف اوزون کالدرا، گلدان گلی “مجسمه ساز” است. این گلدان منحصربفرد گل داغ به معنای واقعی کلمه سازندهای گل رز مانند را هر چند ثانیه یکبار “ترکیب” میکند. علاوه بر این، در سال 2008 فرآیندهای زمین شناسی فعال منجر به تشکیل یک آبفشان جدید – Mutny – با پرتاب آب تا ارتفاع 6 متر شد.
کالدرای Uzon برای گردشگران باز است، اما با محدودیتهای خاصی. طبیعتاً این مکانها بسیار خطرناک هستند: میتوانید به راحتی در خاک رس درحال جوش بیفتید یا بخارهای سمی استنشاق کنید. به همین دلیل است که مسیرهای پیاده روی و مسیرهای ویژهای برای گردشگران تولید شده است. همچنین تورهای هلیکوپتری ویژه برای بازدیدکنندگان در دسترس است.
همانطور که میتوانید تصور کنید، ماجراجوییهای ذکر شده در بالا مستلزم بازدید حضوری از کامچاتکا است، درحالیکه تصاویر پانورامای ما به شما اجازه میدهد تا بر فراز جاذبههای اصلی آن در حالتی بسیار آسان، سریع و ایمن پرواز کنید!
و داستان سفر شگفتانگیز ما به کامچاتکا، در بیشتر موارد توسط تهیهکننده و موز زیبای ما، آلینا تریگوبنکو، که قبلاً در پروژههای ایرپانو، مانند پروژه هنگ کنگ، شرکت کرده است، نقل میشود. من نیز نظرات خود را به داستان او اضافه خواهم کرد.
من و استاس بلافاصله عاشق کامچاتکا شدیم که اولینبار در دسامبر 2012 فوران آتشفشان تولباچیک را گرفتیم. طبیعت، مردم و حتی هوای سرد (25- درجه سانتیگراد) – همه چیز در اطراف ما دوستانه و صمیمانه بود. از آن زمان من همیشه به بازگشت به کامچاتکا فکر میکنم. و بنابراین وقتی تلفنم در اوایل آگوست زنگ خورد و صدای زن گفت: “سلام، من از ذخیرهگاه زیست کره کرونوتسکی تماس میگیرم” میدانستم که این فرصتی بود که نمیتوانم از دست بدهم.
فصل گردشگری در کامچاتکا بسیار کوتاه است: جولای، آگوست و سپتامبر. “خوشمزه ترین” زمان رنگهای پاییزی در پایان فصل است. این همان چیزی است که ما برای گرفتن آن برنامه ریزی کردیم. بعد از یک ماه مذاکره، تماسهای تلفنی و تاییدیهها بالاخره بلیت هایمان را خریدیم. 2 روز قبل از حرکت وقت داشتیم!
آلینا: سفر ما به کامچاتکا در الیزوو، یک شهر کوچک در شرق دور آغاز شد. متوجه شدم ورقهای فلزی دیوارهای برخی از خانهها را پوشانده است تا آنها را از شرایط آب و هوایی بد محافظت کند.
به یاد میآورم که فکری، یا بهتر است بگوییم امیدی در ذهنم خطور کند: چه میشود اگر هوا قبلاً برای ما یک سورپرایز آماده کرده باشد که ما را غافلگیر کند؟ این به ما فرصتی میدهد تا تصاویر دراماتیک قدرتمندی بگیریم.
با کمال تعجب، علی رغم انتظارات کلیشهای من، اوایل سپتامبر در کامچاتکا بسیار گرم بود، بسیار گرمتر از مسکوی بارانی.
در بدو ورود هنوز خواب آلود بودیم تا با مدیر ذخیرهگاه زیست کره کرونوتسکی، تیخون ایگوروویچ شپیلنکو، ملاقات کنیم. دستورالعملها را دریافت کردیم، اوراق را امضا کردیم و به شهر پتروپاولوفسک-کامچاتسکی رفتیم. تنها راه غلبه بر جت لگ این است که تا عصر محلی بیدار بمانید. برای حفظ وضعیت بهتر ما، اولین پرواز ما را برای صبح روز بعد برنامه ریزی کردند. قرار بود خرسها را در دریاچه کوریل ببینیم.
ج: خدمه ما بسیار خوش شانس بودند. ما این فرصت را داشتیم که یک شب را در تراویانوی بگذرانیم، جایی که یک روباه باهوش متکبر جلوی دوربینهای ما ژست گرفت. صبح که از بوی آشپزی من کشیده شده بود، در اطراف آشپزخانه میپیچید و سعی میکرد بخشی از صبحانه خدمه ما را تهیه کند. رودخانههای اطراف حلقه تراویانوی به معنای واقعی کلمه لانه خرسها هستند!
تنها چیزی که ما را از این حیوانات وحشی عظیم و به ظاهر خطرناک جدا میکرد یک حصار برقی سبک بود، اما کار خودش را کرد! وقتی بینی خرس خیس سیم کشیدهای را لمس میکند، شوک نسبتاً دردناکی دریافت میکند.
با این حال، موردی وجود داشت که مشخص شد اقدامات احتیاطی مانعی برای یک انسان است. چندین سال پیش، یک عکاس مشهور ژاپنی به محاصره Travyanoy آمد و تصمیم گرفت در چادر خود زندگی کند، نه در خانه، تا به طبیعت وحشی اطراف نزدیک شود. یک خرس از شانس خود استفاده کرد و این حادثه به طرز غم انگیزی پایان یافت.
اما در بیشتر موارد، به گفته محیط بان کنستانتین، که ما را در این سفر همراهی کرد، این حیوانات هستند که نیاز به محافظت در برابر انسان دارند، نه برعکس. البته ما برای هر عکسبرداری مهمات محافظ حمل میکردیم، اما سلاح اصلی تکاور ما دانش روانشناسی خرس، رفتار و عادات خرس بود. ظاهراً اگر خرسها تحریک نشده باشند، تهاجمی نیستند. چهار موجود «نعوظ دوپا» و یک پرنده عجیب و غریب با دوربین نمیتوانستند با ماهی چاق فقط یک پنجه از دهانش رقابت کنند. فصل تخم ریزی میلیونها ماهی قزل آلا قرمز، پر از تخم و آرزوی مرگ را به ارمغان میآورد. وحشتناک بهنظر میرسد، اما واقعیت دارد: ماهی قزل آلا پس از تخم ریزی میمیرد تا تمام تغذیه لازم را برای فرزندان خود فراهم کند!
ما این فرصت را داشتیم که از خرسهای ماهیگیری، جزایر و جالبترین صخرههای کوتینی باتی در نور آفتاب خوب عکس بگیریم. اگرچه روز حرکت ما باران بارید، اما مطمئناً میتوانم بگویم که تیم هوایی بسیار خوش شانس است!
ما نمی خواستیم دریاچه کوریل را ترک کنیم. کجا میتوانید ببینید 10 خرس در چند متری شما پرسه میزنند و حضور شما را نادیده میگیرند؟ (شاید محیط بان بتواند با نگاه قدرتمند خود به آنها فرمان دهد؟) این یک تجربه بینظیر بسیار هیجان انگیز بود. در راه برگشت در چشمههای آب گرم «خودوتکا» توقف کردیم. با این حال بهجای گرفتن عمق در آب شفابخش 40 درجه، تصمیم گرفتیم عکس بگیریم. هنگام توصیف کامچاتکا نمی توان از هیچ جزئیاتی صرف نظر کرد!
ج: توقف بعدی ما دره آبفشانها بود. این یک مکان واقعا شگفت انگیز است، یکی از پنج مکان مشابه در جهان و تنها در اوراسیا. در طول یک رانش زمین عظیم در سال 2007، برخی از آبفشانها به زیر آب رفتند، اما به کسی آسیب نرسید: رانش گل در یک متری یک خانه مسکونی متوقف شد. عکس پانوراما از دره به وضوح مقیاس فاجعه را نشان میدهد.
خوشبختانه، بسیاری از آبفشانها در زیر آب زنده ماندند و در نهایت دریاچه را به رنگ زمرد در آوردند و آن را به یکی دیگر از منظرههای خاص دره آبفشان تبدیل کردند. اولین روز عکسبرداری ما فوقالعاده بود. با عادت کردن به شرایط محلی، صبح روز بعد قرار بود یک ویدیوی 360 درجه از آبفشان “گرند” با شکوه تمام فیلمبرداری کنیم: یک ستون آب 12 متری، ابرهای بخار و …
پاسخ: در اولین تلاش ما برای شلیک به یک آبفشان درحال فوران از بالا، یک جت بخار قدرتمند به هلیکوپتر ما برخورد کرد. از دست دادن کنترل، به دیوار گلی در ساحل مقابل برخورد کرد. خلبان ما Stas مجبور شد به یک اکسپدیشن نجات تجهیزات برود: ابتدا باید از صخرهها بالا میرفت و سپس در آبهای تیره دریاچه شیرجه میزد که چشمههای آب گرم پنهان او را غافلگیر کردند. علیرغم خطرات، تمام قسمتهای واحد عکس ما جمعآوری شد و استاس با توجه به چیزی بیش از یک پاشنه سوخته پیاده شد.
من دربارهٔ تجربه عکسهایمان بیشتر به شما میگویم، اما اتفاقی افتاد که یک فاجعه طبیعی ما را غافلگیر کرد و تقریباً بدون غذا و بدون ارتباط در دره آبفشان گرفتار شدیم.
پاسخ: این یک طوفان قدرتمند بود که چند روز قبل دهها نفر را در ژاپن کشته بود. کلبه چوبی ما که «مهمان خانه» بود از وزش باد میلرزید. سه روز متوالی باران میبارد. در یک تصادف فوقالعاده، هلیکوپتری با گردشگران ثروتمند درست قبل از طوفان در دره فرود آمد. آذوقه خوبی داشتند و علاوه بر این، یک آشپز حرفهای هم آورده بودند! با تشکر از دیمیتری که بعد از اینکه خدمه ما آخرین تخته شکلات را از منابع ما به پایان رساندند، آب نباتهای دست ساز خود را با ما به اشتراک گذاشت. در روز چهارم حتی غذای آنها تمام شد و بنابراین ما با افتخار یک کیسه بلغور جو دوسر به آنها کمک کردیم.
در روز پنجم طوفان بههمراه سه متر آب در دریاچه ناپدید شد! البته تیم ما اولین نفری بود که از این اتفاق خارق العاده عکاسی کرد و با دوربین فیلمبرداری بر فراز دریاچه کم عمق پرواز کرد. ما خوش شانسهایی بودیم که چندین آبفشان را که قبلاً در زیر آب پنهان شده بودند، دیدیم و به ثبت رساندیم. ما دیدیم که چگونه یک آبفشان از گل و لای عبور میکند: یک جریان آب جوش به معنای واقعی کلمه خاک را میشکند و همه چیز را در راه خود از بین میبرد! چه منظره فوقالعاده ای
بله، آسمان صاف شد، هلیکوپترها گردشگران بیشتری آوردند، آلینا به سرزمین اصلی بازگشت و من و استاس به سمت دهانه آتشفشانی اوزون حرکت کردیم. در مقاله بعدی دربارهٔ آن خواهید خواند و در اینجا میخواهم فقط قسمت احساسی داستانم را به اشتراک بگذارم.
جشن رنگها در اوزون کالدرا بود: توسهای زرد، بوتههای زغال اخته قرمز و زغال اخته، درختان صنوبر سبز و آبهای آبی دریاچههای گرم. اغراق نمی کنم اگر آن را یکی از زیباترین مکانهای روی کره زمین بنامم، به خصوص وقتی از هوا دیده میشود.
این محل فیلمبرداری فیلمی علمی تخیلی معروف شوروی به نام “سرزمین سانیکوف” بود.
به هر طرف که نگاه میکنید چیزی میبینید که جوش میزند، حباب میکند و دود میکند. آشپزخانه زیرزمینی هیچ استراحتی نمیشناسد: آتشفشانهای گلی درحال جوشیدن با رنگهای مختلف، فورانهای بخار که از سطح بیرون میآیند، چشمههای آب گرم و دریاچهها… حدس میزنم این همان شکلی بود که سیاره ما در همان ابتدا بهنظر میرسید.
در راه بازگشت از یکی از عکسهایمان، استاس یک خرس بزرگ را دید که در سی متری مسیر ما درحال برداشت زغال اخته بود. وقتی از کنار ما رد شدیم هیولا توجهی نکرد. با عجله وارد کلبه شدم تا لنز تله ام را بردارم. نه، خرس متوجه مردم نشد: خوردن توتها قبل از خواب زمستانی برای او بسیار مهمتر از یک انسان با سه پایه بود. بعداً محیط بانان به ما گفتند که چنین رفتار آرامی نسبتاً فریبنده است. وقتی عکس را به آنها نشان دادم، “دو جهش” فاصله بین خرس و من را تخمین زدند.
یک روز در Uzon caldera بدون توجه پرواز کرد. پیشبینیهای هواشناسی از طوفان دیگری صحبت میکرد. شانس خوبی برای قطع ارتباط با دنیای بیرون وجود داشت، درست مانند دره آبفشان. ما نمی خواستیم شانس خود را فشار دهیم و با پرواز بعدی به پتروپاولوفسک-کامچاتسکی بازگشتیم.
عکس و متن از دیمیتری مویزینکو و استانیسلاو سدوف