بوینس آیرس، آرژانتین. قسمت 2
- سایر موارد
در بهار، اولین تور مجازی خود را در پایتخت آرژانتین منتشر کردیم. اکنون دومین تور مجازی را معرفی میکنیم که شامل تصاویری از شهر لا پلاتا در استان بوئنوس آیرس است.
ایده ایجاد تصاویر پانوراما از پایتخت آرژانتین، بوینس آیرس، زمانی به ذهنمان خطور کرد که دربارهٔ برنامههای سفر خود در قطب جنوب بحث میکردیم. اما چمدان من با تجهیزات در طول ارتباطم در بارسلونا گم شده بود، بنابراین بهجای عکس گرفتن از شهر، فقط در اطراف قدم میزدم و به گشت و گذار میرفتم.
برای تسکین عمیق من، تمام موارد من پیدا شده بود، و اکسپدیشن ما در قطب جنوب موفقیت آمیز بود. اما عکسبرداریهای بوئنوس آیرس باید دو هفته به تعویق میافتاد و در مسیر من به مسکو انجام میشد.
بنابراین، در یک عصر آفتابی دسامبر، هواپیمای من در فرودگاه بین المللی خورخه نیوبری فرود آمد. پس از سرزمینهای سرد قطب جنوب، بوینس آیرس با گرمای 30 درجه سانتیگراد از من استقبال کرد. حتی در یک ترمینال فرودگاهی مجهز به تهویه مطبوع میتوانستم تفاوت را احساس کنم. پس از “خداحافظی” با اعضای اکسپدیشن خود، از ایوان فرودگاه در گرمای عصر شهر قدم گذاشتم.
قبل از رفتن به بوئنوس آیرس، دوستانم و راهنمایان محلی، که با آنها در تماس بودم، به من هشدار دادند که فعالیت مجرمانه در شهر نسبتاً زیاد است. طبق گفتههای آنها، من تصور میکردم که عملاً هر شهروند بوئنوس آیرس حداقل یکبار مورد سرقت، دزدی و یا شرکت در یک سرقت قرارگرفته است.
در سفرهایمان، ما اغلب از برخی مکانهای ناامن بازدید میکنیم و راهنمایان محلی معمولاً تمایل دارند دربارهٔ خطر اغراق کنند. به همین دلیل بود که داستانهای مربوط به سرقت در روز روشن را چندان جدی نگرفتم. اما 5 دقیقه بعد که در راه بندان به سمت هتل بودم، صدای بوق تاکسی را شنیدم که میرفت. کمی بعد متوجه شدم که به طور خاص خطاب به من است. وقتی سرم را بلند کردم دیدم رانندهای به تلفن همراهم اشاره میکند و حرکاتی نسبتاً پرانرژی انجام میدهد که به این صورت فهمیدم: “در را قفل کن، احمق!” راستش من واقعا تحت تاثیر قرارگرفتم.
صبح روز اول عکسبرداری پهپاد ما توسط یک دختر جوان معتاد در نزدیکی ایستگاه راه آهن Retiro مورد حمله قرارگرفت. پهپاد با آرامش در یک پیاده رو دراز کشیده بود و من مشغول تنظیمات دوربین بودم. دختری که از آنجا رد میشد ناگهان چرخید و بنا به دلایلی تصمیم گرفت کمی وسایل چیده شده ما را زیر پا بگذارد، درحالیکه به طور نامنسجم چیزی را زیر لب زمزمه میکرد. با تشکر فراوان از راهنمای من آنا، که به سرعت علائم را تشخیص داد و مسیر خود را به سمت مسیر اصلی خود اصلاح کرد.
در ضمن ایستگاه راه آهن Retiro تقریبا تنها جایی در شهر بود که بدون هیچ مشکل فنی موفق شدم از اون عکس بگیرم. صادقانه بگویم، تصور میکردم که کار من در بوینس آیرس، به نوعی، تعطیلات آسانی پس از اکسپدیشن ما در قطب جنوب باشد. اما در نتیجه اصلاً نتوانستم اینجا آرام بگیرم. تقریباً در تمام مناطق مرکزی مشکلات خاصی در سیگنال وجود داشت: هر بار که پهپاد ارتفاع بیش از 30 تا 40 متر را بهدست میآورد سیگنال ویدیویی گم میشد. در ارتفاع بالاتر، دوربین من با رها کردن مدام شاتر شروع به “عصبانی شدن” کرد. ما تنها یکبار در دوران عکاسی خود با چنین رفتاری از تجهیزات روبرو شدیم، زمانیکه در نزدیکی برج تلویزیون بارسلونا یک پانوراما میساختیم. شوهر آنا، یک مهندس حرفه ای، حدس زد که به احتمال زیاد مشکل به دلیل استفاده بد تنظیم شده از فرکانس رادیویی ایجاد شده است. هر کس هر کاری میخواهد انجام میدهد: مردم از تعداد زیادی مودم بیکیفیت، روترهای WIFI، تلفنهای رادیویی و بسیاری از دستگاههای دیگر استفاده میکنند که سیگنالها را تداخل میکنند و در نتیجه ارتباط تلفن همراه و رادیو FM را در سراسر شهر خراب میکنند.
آن شب ذهن من پر از افکار غم انگیز دربارهٔ تور بوئنوس آیرس ما بود که شامل پانوراماهایی بود که در ارتفاع یک ساختمان سه طبقه ساخته شده بود. می خواستم گزارشی را به دفترمان بفرستم که “به دلایل فنی” نتوانستم وظیفه را انجام دهم. اما، از طرف دیگر، من حاضر نبودم بوئنوس آیرس را با هوای تابستانی، استیکهای محلی، نوشیدنی قرمز و بازگشت به مسکوی زمستانی ترک کنم. بنابراین، در حین صرف شام با راهنماها، تصمیم گرفتیم که در مکانی غیر شلوغ بالاتر پرواز کنیم و از منطقه تداخل عبور کنیم.
روز بعد پهپاد را در یکی از پارکهای محلی پرتاب کردم. طبق معمول، پس از افزایش ارتفاع 50 متری، ویدیویی که از دوربین من میآمد شروع به سوسو زدن کرد، شاتر بدون کنترل آزاد میشد. در ارتفاع 150 متری تصویر دوربینم را به طور کامل از دست دادم. تنها چیزی که برای آرامش من به درستی کار میکرد، رادیو واریومتر من بود که از کانال مستقل خود استفاده میکرد که توسط “استادان” محلی اشغال نشده بود. بنابراین من پهپاد را با تکیه بر شنوایی خود بلند میکردم. در نهایت، یک نفس راحت: در ارتفاع 350 متری تصویر دوباره ظاهر شد، دوربین متوقف شد تا شاتر را به طور غیرقابل کنترلی رها کند. این ارتفاعی بود که میتوانستم در آن کار کنم. بنابراین، محدودیتهای منطقه تداخل مشخص شد و من کاملاً مطمئن بودم که ما تور بوئنوس آیرس را ایجاد خواهیم کرد!
یکی از ویژگیهای اصلی که اکثر آرژانتینیها به آن افتخار میکنند، فوتبال است. در واقع، تیم ملی فوتبال آرژانتین یکی از برندهترین تیمهای جهان است. با این تصمیم که گرفتن عکس از استادیوم ریور پلات و اضافه کردن آن به تور خود کاملاً طبیعی است، به بازدید از آن رفتیم. هنگام پرواز در بالای استادیوم متوجه حرکت زمین شدم. به محض اینکه به زمین مسابقه نزدیک شدم متوجه شدم که تمرین تیم میزبان ورزشگاه است. در آن لحظه نمی دانستیم که سه روز بعد این تیم در فینال جام آمریکای جنوبی در داخل دیوارهای این ورزشگاه قهرمان خواهد شد.
به دلیل اینکه پلیس در اطراف استادیوم ایستاده بود و جمعیت هواداران تهاجمی را کنترل میکرد، مجبور شدیم از ایده شلیک به خود بازی صرف نظر کنیم. من و آنا در طول کارمان سعی میکردیم تا جایی که میتوانیم مناظر مهم شهر و حومه آن را در تور خود بگنجانیم. حتی موفق شدیم از عمارت رئیس جمهور عکس بگیریم.
آنا قبلاً متوجه شد که استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین به هیچ وجه در آرژانتین تنظیم نشده است. تنها یک قانون سختگیرانه وجود دارد که پرواز هواپیماهای بدون سرنشین در نزدیکی فرودگاهها را ممنوع میکند. به همین دلیل بود که از دیدن پلیس نمی ترسیم. بیش از یکبار پلیسها آمدند و از ما پرسیدند که ما چه کار میکنیم، از رادیو پرس و جو کردند و روز خوبی را برای ما آرزو کردند. در حین گفتگو با نیروهای امنیتی نزدیک بندر مادرو، دیالوگ نسبتاً خندهداری را از رادیو شنیدیم:
– پایه، پایه! برخی از افراد هستند که با کمک اندروید عکس میگیرند (اینجا چاپ اشتباهی وجود ندارد).
– از چی عکس میگیرن؟
– منطقه منطقه، ناوچه Sarmiento.
– باشه، میتونن از اندرویدشون استفاده کنن، بذار ادامه بدن!
این «مورد اندروید» اصلاً برای بوئنوس آیرس نیست. اکثر مردم محلی که با آنها صحبت کردیم، درک خوبی از این که هواپیماهای بدون سرنشین چیست و برای چه چیزی میتوان از آنها استفاده کرد، داشتند. پلیس محلی اغلب از آنها برای آماده سازی حملات و نظارت بر اعتراضات استفاده میکند. مردم محلی نسبت به ما پرخاشگرانه نبودند، اما درست است که قبل از اینکه آنا توضیح دهد که ما چه میکنیم و چرا از شهر عکس میگیریم، کمی مشکوک بودند.
آنا یک راهنمای بسیار با تجربه، یک متخصص عالی در معماری و مناظر محلی، متخصص در تاریخ آرژانتین است. اما قبل از ملاقات ما هرگز به مناطق “بد” شهر سفر نکرده بود. در مورد من، رئیس ما این وظیفه را به من داد که حداقل یک منطقه زاغه نشین را در تور خود قرار دهم. بنابراین من یکی از محبوبترین (طبق ذکر در وبلاگ ها) محلههای فقیر نشین را انتخاب کردم – ویلا 31 (در بوئنوس آیرس یک محله فقیر نشین ویلا یا ویلا miseria نامیده میشود). وقتی به آنا درباره انتخابم گفتم، او از چندین سناریو نسبتاً بدبینانه درباره آنچه ممکن است برای ما و تجهیزاتمان بیفتد صحبت کرد. استدلال اصلی برای نرفتن به آنجا این واقعیت بود که ساکنان جنایتکار منطقه درک کاملاً خوبی از اینکه هواپیماهای بدون سرنشین برای چه چیزی میتوانند استفاده شوند، داشتند. آنا گفت، اگر متوجه ما شوند، شلیک خواهند کرد. مهم نیست که ما چه کسی هستیم – پلیس یا عکاس. با این وجود نمی توانستم بهجای عکس بهانه بیاورم. با وجود مقاومت راهنما به سمت ویلای 31 حرکت کردیم.
ویلا 31 شهری در داخل شهر است که بین راه آهن ایستگاه رتیرو و بندر واقع شده است. بر اساس آمارهای رسمی، بیش از 40 هزار نفر در خانههای غیرقانونی و طبق آمار غیررسمی بیش از 100 هزار نفر زندگی میکنند. خیابانها نقشه برداری نشده اند. برق و ارتباطات غیرقانونی از شهر گرفته میشود. پلیس اینجا مهمان مکرر نیست. ویلا 31 خانه فقیرترین شهروندان، به طور کلی برای مهاجران است.
در دهه 90 یک بزرگراه وسیع ساخته شد که ویلا 31 را به دو قسمت تقسیم کرد. تا آنجا که آنا هیچ تجربهای از بازدید از زاغهها نداشت، تصمیم گرفتیم وارد وسط منطقه نشویم و سعی کنیم پهپاد خود را در نزدیکی راه آهن در مرز منطقه پرتاب کنیم. علاوه بر این، در سمت بالای راه آهن چندین منطقه مجلل وجود داشت، تا بتوانیم کنتراست قوی تری را در یک تصویر پانوراما ایجاد کنیم.
در حالی که آنا مراقب بود، پهپاد را به هوا بردم و از یک نمای کلی از منطقه عکس گرفتم. بهنظر میرسید که فقط کارگران راهآهن متوجه حضور ما شدهاند، بنابراین من پایین رفتم و با استفاده از بزرگراه به عنوان سپر، از یک محله عبور کردم. من فکر میکنم که به دلیل سر و صدای جاده، هیچ کس نمی توانست پهپاد ما را بشنود و با توجه به اینکه دیدن پهپاد در هوا بسیار دشوار است، همه چیز به خوبی تمام شد. با این وجود، قبل از فرود پهپاد، دوز خوبی از آدرنالین دریافت کرده بودیم. تنها زمانیکه چند ربع از محلههای فقیر نشین فاصله داشتیم، احساس آرامش عمیقی داشتیم.
با برداشت خوبی از شهر و شهروندان داشتم به خانه میرفتم. من واقعاً از قدم زدن در خیابانهای بوئنوس آیرس، با وجود ویرانی خاص، لذت بردم. من واقعاً تحت تأثیر قبرستان Recoleta و حومه – دلتای Tigre قرارگرفتم. پس از بازگشت به زمستان سرد در مسکو، من از طریق عکسها نگاه میکردم و حس نوستالژی برای گرمای پایتخت آرژانتین داشتم. امیدوارم بعد از غرق شدن در فضای تابستانی کوچک در دسامبر 2014 کمی گرمتر شوید…
عکس و متن از Stas Sedov