برفراز شهر شانگهای، چین
- سایر موارد
اولین روز در شانگهای
از همان لحظه اول در شانگهای این احساس را داشتم که توسط سایتهای ساختمانی بیپایان احاطه شده ام. منطقهای که ما در آن اقامت داشتیم شبیه یک لانه مورچه بود. ما توسط انبوهی از مردم، ترافیک سنگین و اسکوترهایی که همه جا، حتی در پیاده روها را فرا گرفته بود، احاطه شده بودیم.
بدون هیچ قدرتی به خواب رفتیم. صبح، درحالیکه به ساعت زنگ دار لعنتی فحش میدادیم، به سختی ساعت 4 بعد از ظهر به وقت محلی از خواب بیدار شدیم. هوای بیرون مه آلود بود (نمیتوانستیم بگوییم به دلیل مه دود یا ابرهای سنگین است). عصر هم تغییری نکرد، اما همچنان باید برای عکسبرداری میرفتیم. به سمت خیابانی رفتیم که اولین مشکل ارتباطی در انتظارمان بود: رانندگان تاکسی که در نزدیکی هتل ما مستقر بودند نمیدانستند کجا باید برویم یا وانمود میکردند که نمیفهمیم. بالاخره باید پیاده میرفتیم. از سه چهار بلوک گذشته، متوجه شدیم که قبل از غروب آفتاب به خاکریز نمی رسیم. دیما موفق شد تاکسی بگیرد و ما یک سفر سریع و ارزان به مقصدمان داشتیم.
مربع کوچکی را انتخاب کردیم که در آنجا وسایلمان را باز کردیم و هلیکوپتر را به آب انداختیم. دیما یک مکان بسیار شلوغ را برای عکسبرداری عصر و شب پیشنهاد کرد – منطقه اطراف تخت گل بزرگ در نزدیکی برج تلویزیون. یک منطقه ترافیکی سنگین (با چهارراه بسیار پر جنب و جوش) بود، ناگفته نماند میدان با یک روگذر با ازدحام مردم محلی و گردشگران احاطه شده بود. افراد زیادی بودند. در آن لحظه ما نتوانستیم جای بهتری پیدا کنیم و مجبور شدیم هلیکوپتر خود را به فضا پرتاب کنیم.
هوا داشت به سرعت تاریک میشد. هلیکوپتر به آسمان عصر شانگهای پرواز کرد و دیما مدام میگفت که برج تلویزیونی از قرارگرفتن در قاب خودداری میکند. لحظه بسیار مهمی بود، نه تنها به این دلیل که هلیکوپتر را بالای سرمان پرتاب میکردیم، بلکه ارتفاع آن بالاتر از 200 متر بود. و در نهایت دیما گفت که همه چیز درست شد. ارتفاع پرواز 270 متر بود. برای یک پرواز شبانه خیلی عالی بود!
این باعث شد متوجه شوم که شانگهای مکان بسیار دشواری برای عکس گرفتن با هلیکوپتر رادیویی است. ساختمانهای مرتفع زیادی وجود داشت. ارتفاع برخی از آنها بیش از 400 متر بود. اما مردم محلی بسیار صمیمی بودند: بهنظر میرسید به کاری که ما انجام میدادیم علاقه مند بودند و حتی با ما عکس گرفتند. پلیس اذیت نشدیم ما همه چیز برای ادامه کارمان داشتیم.
شانگهای روز دوم
با خوشحالی از موفقیت دیروز خود در پرواز در ارتفاع بالا، تصمیم گرفتیم سطح را بالا ببریم و هلیکوپتر را در وسط یک پارک کوچک که توسط ساختمانهای بلند احاطه شده بود به فضا پرتاب کنیم. اما یک نگهبان به سمت ما آمد و با حرکات به ما دستور داد پرتاب را متوقف کنیم.
ابتدا وانمود کردیم که او را درک نمیکنیم، سپس عکسهایمان را به او نشان دادیم و توضیح دادیم که تنها کاری که میخواهیم انجام دهیم این است که چند عکس بگیریم و سپس ناگهان دیما متوجه هلیکوپترهای رادیویی در داخل یکی از کیوسکها شد که فاصله چندانی با نقطه شروع ما نداشت. . دیما به سمت پنجره کیوسک رفت و به هلیکوپترها اشاره کرد و گفت که ما میخواهیم همان چیزی را که در آنجا فروخته شده است پرواز کنیم. من نمی توانستم منطق آن پانتومیم یک دقیقهای را درک کنم، اما بهنظر میرسید که نگهبان او را درک میکرد و شروع به مشورت با کسی در فرستنده رادیو کرد. پس از پایان مکالمه، سرش را تکان داد، اما با اعتماد به نفس کمتری نسبت به زمانیکه برای اولینبار ملاقات کردیم. لبخندی زدم و یک حرکت دستی انجام دادم تا او از نقطه پرتاب ما فاصله بگیرد. او تصمیم گرفت مقاومت نکند و به بقیه جمعیت ناظرانی که دور ما جمع شده بودند پیوست.
به طور کلی، چینیها مانند بچههای کوچک بسیار کنجکاو بودند. هر جا که تصمیم گرفتیم هلیکوپتر خود را به فضا پرتاب کنیم، لحظهای در محاصره جمعیت اندکی از مردم قرارگرفتیم. اما اگر از آنها نمیخواستیم حرکت کنند، سر راه ما قرار میگرفتند: ما را کنار میزدند یا سعی میکردند به مانیتور نگاه کنند، درست در مقابل ما ایستاده بودند.
آن روز اتفاق جالبی نیفتاد. به جز، شاید، زمانیکه یک نگهبان (یا پلیس، که از یونیفرمشان تشخیص داده نمی شد) روی خاکریز به ما نزدیک شد و ما را از پرتاب هلیکوپتر منع کرد. گنگ بازی کردم و به درخواستش توجهی نکردم. او با یک نفر در فرستنده رادیویی مشورت کرد و در پایان به ما اجازه داد هلیکوپتر را پرتاب کنیم. بعد از اینکه هلیکوپترمان را فرود آوردیم و تعدادی از تصاویر را به او نشان دادیم، به عنوان دوست از هم جدا شدیم.
وقتی عکسبرداری روی خاکریز تمام شد، به سمت پارک حرکت کردیم. از دیما پرسیدم کجا داریم فرار میکنیم؟
“ما به موقع نمی رسیم! هوا خیلی سریع تاریک میشود! من به سختی میتوانم چیزی ببینم!”
“دیما، دوست داری عینک آفتابی ات را برداری؟”
” :))))))))”
در طول دومین پرواز شبانه خود، رکورد جدیدی در ارتفاع بالا را شکستیم – 300 متر بالاتر از سطح زمین.
اقامت ما در شانگهای رو به پایان بود، اما بهنظر میرسید که میتوانستیم جالبترین مکانها را در مرکز شهر به نمایش بگذاریم که حال و هوای یک کلان شهر فوق مدرن را منتقل میکند.
و اکنون چند واقعیت دربارهٔ شانگهای:
شهرهای زیادی نمی توانند به اندازه شانگهای، بزرگترین شهر چین، پرجمعیتترین کلان شهر جهان و بزرگترین بندر دریایی روی کره زمین، رکورد داشته باشند.
سرزمینهای شانگهای از زمانهای قدیم مسکونی بوده است: مردمی که در اینجا زندگی میکردند به کشاورزی، ماهیگیری و تولید نمک مشغول بودند. این سرزمین از سلسلهای به سلسله دیگر منتقل شده بود تا اینکه این دهکده ماهیگیری با موقعیت مطلوب خود در رودخانه یانگ تسه در نزدیکی دریای چین شرقی در سال 751 به رسمیت شناخته شد.
در طول قرنهای تاریخ شانگهای، این شهر هم زمان صلح و هم جنگ را به خود دیده است: مورد تهاجم و بمباران قرارگرفت و سپس با قدرتهای جدید، دوباره بازسازی شد. اما تنها در سال 1992 شانگهای وارد مرحله توسعه سریع شد که به آن اجازه داد تا به شهر پیشرو در کشور و سپس در کل جهان تبدیل شود. و اکنون یکی از مراکز مهم مالی جهان، هسته اصلی دسیسههای سیاسی چین و در عین حال، مهد سینما و تئاتر مدرن چین است.
علیرغم این واقعیت که شهر مملو از معابد باستانی و خیابانهای فرعی دنج با خانههای ساخته شده در اوایل قرن گذشته است، اولین نماد واقعی شانگهای چشم انداز شهری است. ساختمانهای مدرن معماری منحصر به فردی دارند و شکل طبقات بالایی آنها شبیه بشقابهای پرنده است. یکی از سرگرمکنندهترین ساختهها، یک پل حلقهای عابر پیاده است که در سال 2012 در منطقه پودونگ ساخته شد. میتوانید با استفاده از پلهها یا پلههای برقی تا ارتفاع 6 متری از سطح زمین بالا بروید و قسمت عابر پیاده پل آنقدر وسیع است که میتوانید 15 نفر پشت سر هم صف بکشند در شب پل نور بسیار زیبایی دارد.
یکی دیگر از مهمترین مکانهای دیدنی شانگهای، بوند است، منطقهای ساحلی در زمینی به طول 1.5 کیلومتر با 52 ساختمان با سبکهای مختلف، از گوتیک تا آرت دکو. به همین دلیل اغلب به آن “موزه معماری جهان” میگویند. از سال 2003 همچنین Aurora Plaza، یک برج زیبا 185 متری در سمت دیگر رودخانه را در خود جای داده است. در شب به یک صفحه نمایش بزرگ تبدیل میشود که فیلمهای مختلفی را پخش میکند که از تفرجگاه قابل مشاهده است: از تبلیغات تا گزارشهای خبری.
بیش از 80 ساختمان بالاتر از 170 متر در شانگهای وجود دارد. معروفترین آسمان خراش که در هر آلبومی از عکسهای شانگهای به پایان میرسد، یک مرکز مالی جهانی با ارتفاع 492 متر است. با یک پنجره ذوزنقهای شکل عجیب که برای کاهش مقاومت هوا طراحی شده است تاج گذاری شده است. در ابتدا، پنجره گرد بود، اما برخی از مردم فکر میکردند که با خورشید در پرچم ژاپن مرتبط است. در نتیجه، دایره به ذوزنقه تبدیل شد و ساختمان شبیه یک درب بازکن غول پیکر آبجو شد. امروزه این مرتفعترین ساختمان شهر است، اگرچه تهدید میشود توسط آسمانخراش دیگری به ارتفاع 632 متر که در منطقه پودونگ با نام قابل پیشبینی شانگهای ساخته میشود، تحت الشعاع قرار گیرد.
من میتوانم داستانهای بیپایانی دربارهٔ مناظر مختلف شانگهای برای شما تعریف کنم، شهری که دوران باستان با تمدن مدرن ملاقات میکند، صلیبهای سنتی با آوانگاردها و پارکهای سبز در قاب شیشهای و بتونی، اما چرا باید؟
عکس و متن توسط استانیسلاو سدوف و دیمیتری مویزینکو