شفق شمالی در شبه جزیره کولا
- سایر موارد
درخشش درخشان لایههای بالایی جو که در فصل زمستان از زمین قابل مشاهده است، معمولاً شفق شمالی نامیده میشود. این کاملا درست نیست: شما میتوانید آن را در نزدیکی قطب جنوب ببینید، بنابراین بهتر است بگوییم نورهای قطبی. با این حال، مناطق خشکی بسیار کمی در بخش جنوبی جهان وجود دارد، بنابراین بهترین مکانها برای تحسین آسمان رنگارنگ شب را میتوان در نیمکره شمالی یافت.
شبه جزیره کولا در میان 10 نقطه موفق برتر قرار دارد و این جایی است که تور مجازی جدید هوایی فیلمبرداری شده است. گرفتن رنگهای خارق العاده در آسمان بسیار دشوار است و گاهی اوقات به یک ماجراجویی واقعی تبدیل میشود! این فیلمبرداری مدتی پیش برنامه ریزی شده بود، اما از کل تیم، تنها دو کارگردان توانستند در این اکسپدیشن شرکت کنند: مدیر عامل و مدیر فنی، سرگئی سمنوف و سرگئی رومیانتسف. هر دوی آنها همچنین از عکاسان برجسته منظره هستند.
سرگئی سمنوف برداشتهای خود را دربارهٔ این سفر به اشتراک گذاشت.
هم من و هم همکارانم از تیم هوایی چندین سال است که به دنبال نورهای قطبی هستیم. اغلب ما این کار را در ماه مارس انجام میدهیم: به اندازه ژانویه یا فوریه یخبندان نیست و تجهیزات میتوانند در سرما بیشتر کار کنند. ضرر سفر در اسفند ماه ناپایدار بودن هوا است. حتی اگر نور خورشید درخشش لایههای جوی را ایجاد کند، میتوان آسمان را با ابرها پوشاند و پس از آن فیلمبرداری معنایی ندارد. برای جلوگیری از این امر، ما از قبل آب و هوا را کنترل میکنیم و هر لحظه آماده شروع هستیم. در شرایط مساعد، ما بلافاصله بلند میشویم و برای چند روز ترک میکنیم. بنابراین، من این فعالیت را “شکار” مینامم.
نزدیکترین مقصد در دسترس و ارزان برای ما مورمانسک است. پرواز فقط 2.5 ساعت طول میکشد و اگر پیشبینی خوب باشد، میتوانید در شب بلیط بخرید و روز بعد در محل عکسبرداری بایستید. واقعیت این است که دقیقترین پیشبینی آب و هوا برای این منطقه نروژی است: دقت صد در صد ساعتی را برای یک روز آینده میدهد! و نرم افزار ردیابی نورهای قطبی که من شخصا از آن استفاده میکنم Aurora Pro است. همچنین اعلانهایی دربارهٔ نزدیک شدن فلش و قدرتی که خواهد داشت ارسال میکند.
برای کشورهای گرم، ما اغلب از تجهیزات سونی استفاده میکنیم، اما عکسبرداری در شمال خاص است. با توجه به چندین سال آزمایش و بهینه سازی تجهیزات، ما یک به اصطلاح “Gorynych” را انتخاب کردیم: سر سه پایهای با طراحی ویژه که دوربینهای Nikon D810 روی آن وصل شده اند. آنها با وضوح بالا همراه با مقاومت عالی در برابر سرما مشخص میشوند.
این بار نیز تصمیم گرفتیم یک «تازه کار» را امتحان کنیم: دوربین Insta360 TITAN. آزمایشات انجام شده در مسکو در دمای -25 درجه سانتیگراد یک نتیجه عالی را نشان داد: بیش از 1000 فریم!
بنابراین، ما به مورمانسک پرواز کردیم، یک ماشین کرایه کردیم و به سمت غرب حرکت کردیم، به سمت مکانی با چندین رودخانه پر پیچ و خم و “مارشملوهای” فوتوژنیک روی سنگها و سواحل رودخانههای پر از برف. ما دربارهٔ این نقاط دیدنی از راهنمای عکس مستقر در شبه جزیره کولا، سرگئی کورولف ، یاد گرفتیم . شاید بهترین عکسهایی را که من تا به حال دیده ام از این مکانها داشته باشد! اگر میخواهید چند عکس در آنجا بگیرید، با او تماس بگیرید!
پس از استقرار سریع در کمپ، لباسهای “برفی” خود را پوشیدیم و قبل از تاریک شدن هوا به شناسایی رفتیم تا مکان مناسبی برای قرار دادن دوربین پیدا کنیم. مشکل اصلی تایم لپسهای پانوراما زمان بسیار طولانی برای عکسبرداری است: ساخت یک ویدیوی نهایی 30 ثانیهای حدود دو ساعت طول میکشد. همچنین بسیار مهم است که هیچ چراغ قوه، سایر عکاسان، اتومبیلهای عبوری و سایر اشیاء نباید وارد کادر شوند – و نه فقط در یک نقطه، بلکه در همه جای دوربین. در طول فیلمبرداری، در جنگل بهتنهایی میایستد و ما برای اینکه تصویر خراب نشود، یا در ماشین پنهان میشویم یا به نقاط دیگر میرویم. علاوه بر این، ما باید زمان فلاش را محاسبه کنیم یا حتی حدس بزنیم. پس از همه، اگر زمانی شروع شده باشد که دوربین عکاسی نمیکند، نتیجه فقط یک قطعه کوچک برای 2-3 ثانیه در ویدیوی نهایی خواهد بود. بنابراین،
و حتی با وجود چنین آماده سازی دقیق، شگفتیها میتوانند در هر گوشهای منتظر باشند. این بار هم اتفاق افتاد پس از رسیدن به اولین نقطه، متوجه یک قطعه یخبندان جالبی شدم که به یک “پل” یخی در عرض رودخانه با لبههای توری و یخهای شکل دار تبدیل شد. تا وسطش رفتم زانو زدم تا از نزدیک این زیبایی رو بگیرم اما همون لحظه یخ پاره شد و مثل یک شناگر از کنار استخر توی آب شیرجه زدم!
آب فقط تا زانو بود، اما یک دوربین بسیار گران قیمت در دست داشتم که به هیچ عنوان خیس نمی شد، بنابراین گرما را تحمل کردم و توانستم دوربین را نجات دهم. وقتی همکارم سرگئی رومیانتسف صدای گریه مرا برای کمک شنید، تصویر خندهداری دید: من به پشت در رودخانه دراز کشیده بودم، آب به یقهام، به چکمههایم، به گوشم میریخت، درحالیکه دو دست با دوربین و یک تلفن با افتخار از سطح آن بلند شد!
سپس به اردوگاه رفتیم که در آنجا لباسهایم را عوض کردم و لباسهایم را آویزان کردم تا خشک شوند: همهچیز از حبوبات گرفته تا لباس زیر خیس بود. بالاخره شب به عکسبرداری «مبارزه» رفتیم. نکته اخلاقی این است: حتی در سفرهای کوتاه، حتما دو دست لباس زمستانی داشته باشید!
حدود ساعت 9 شب به محل عکسبرداری رسیدیم: هنوز کاملاً تاریک نشده بود، اما میتوانستیم اولین جرقههای سبز رنگ را در آسمان ببینیم. ابرهای متراکم کمی ما را ترساندند اما یک ساعت بعد حل شدند. دوربینها را نصب کردیم و برای نمایش آماده شدیم!
این درخشش که به شکل یک طاق کوچک مایل به سبز در نزدیکی افق شروع شد، به نوارهای بزرگ و زیبا تبدیل شد. سپس آنها شروع به چرخیدن کردند و پرهای بنفش روی آنها ظاهر شد که به معنای واقعی کلمه در امتداد مسیر پیچ در پیچ درخشندگی میچرخیدند. به حلقهها پیچید، در یک مکان ناپدید شد و در مکان دیگر ظاهر شد: هم در نزدیکی افق و هم مستقیماً بالای سر. سرانجام، یک زیور سبز عجیب و غریب تمام آسمان را پر کرد. شگفت انگیز بود: شاید یکی از قویترین شفقهایی بود که تا به حال دیده ام!
تقریباً در نیمه شب، پس از اولین فلاش، باتریهای دوربینها را عوض کردیم، از موفقیت آمیز بودن ضبط مطمئن شدیم و به حالت تعلیق درآمدیم. پیشبینی میگفت که باید تمام شب بدرخشد. ما منتظر ماندیم تا درخشش کمی دیگر وجود داشته باشد و سپس دوباره مکثی… عکاسان دیگری که در همان رودخانه ملاقات کردیم، برای هفته دوم شبه جزیره کولا را دور زدند و هیچ نوری ندیدند. آنها تصمیم گرفتند در این مرحله تمام کنند، اما ما تسلیم نشدیم. و حدود ساعت چهار صبح، یک فلش دیگر آمد: کمی ضعیفتر از اولین بود، اما هنوز هم باشکوه و تماشایی بود.
راضی و خسته به کمپ برگشتیم و حدود ساعت 6 صبح با اولین پرتوهای خورشید به رختخواب رفتیم. در این زمان، وظیفه اصلی ما به پایان رسید و ما میخواستیم به خانه برگردیم، اما چنین شانسی نداشتیم! شمال ما را راه نداد. بلیطهای مورمانسک به مسکو فروخته شد!
خب، مجبور شدیم یک شب بیشتر بمانیم و این ما را بر آن داشت تا مکانهای جدیدی را کشف کنیم. متاسفانه کفش برفی نداشتیم و فقط با شلوار روی چکمه به سرزمینهای بکر رفتیم. ما توصیه نمی کنیم که از این مثال پیروی کنید: برف یا تا زانو بود یا تا کمر و حرکت ما را میتوان با خزیدنهای پارتیزانی مخلوط با پلههای باله و پاندایی رقص تشبیه کرد!
در نهایت به سمت دماغه کوچکی با کاجهای کارلیایی خاکریز روی دریاچهای یخ زده که اولینبار از جاده آن را دیدیم، خزیدیم. در اینجا ما دوربینها را نصب کردیم و از منظره غروب خورشید و همچنین از همان ابتدای شفق قطبی، اولین ظهور آن در آسمان، فیلم گرفتیم. همانطور که پیشبینی میکرد، ضعیفتر از روز قبل بود، اما ما فیلمبرداری را به پایان رساندیم و بعد از نیمه شب به سمت ماشین حرکت کردیم و آرزو داشتیم هر چه زودتر گرم شویم و بخوابیم. اما چنین شانسی، دوباره! شمال همچنان ما را نگه داشت و تلاش دیگری انجام داد. این بار کلیدها در جرقه بود و خود ماشین قفل بود!
فقط تصور کنید: هوا در دمای -10 درجه سانتیگراد یخبندان بود، 30 کیلومتر تا نزدیکترین محله وجود داشت و هیچ خودروی عبوری در روز دوشنبه در ساعت 1 بامداد وجود نداشت. پس از ده دقیقه اول تکان دهنده، سرگئی رومیانتسف به یاد آورد که قفل درب عقب ناپایدار است: گاهی اوقات بسته میشود، گاهی اوقات نه. و با کمک کلید صندوق پستی که خوشبختانه در جیبش پیدا شد و همچنین با یک ضربه روشمند روی درب آن، معجزهای رخ داد: صندوق عقب باز شد! خب، پس این یک تشریفات محض بود: یک هاچ بک بود، بنابراین ما به راحتی بقیه درها را باز کردیم و بعد از نیم ساعت در کمپینگ بودیم. بنابراین اگر ماشین شما بسته شد، با تیم هوایی تماس بگیرید!
صبح روز بعد، صبح زود بیدار شدیم تا بدون حادثه به فرودگاه برسیم، ماشین کرایهای را برگردانیم و راهی مسکو شویم. شمال بالاخره تسلیم شد و ما را رها کرد. با وجود اینکه در سه روز گذشته فقط سه بار به مدت 5 ساعت خوابیدیم، اما در آنجا کار بسیار خوبی انجام دادیم!
من اطلاعاتی دربارهٔ جزئیات عکاسی اضافه خواهم کرد. ماه بسیار درخشان بود، اما این چیزی است که آنها روی آن حساب میکردند. برای دوربینهای 360 درجه با دید آنها در تمام جهات، روشنایی یکنواخت صحنه بسیار مهم است. وقتی آسمان با رنگها روشن است، زمین و پیشزمینه معمولاً بسیار تاریک هستند، اما ماه در اینجا به ما کمک کرد: برف و درختان را به خوبی روشن کرد. علاوه بر این: امکان عکاسی با نوردهی نسبتاً کوتاه، برای عکاسی در شب (4-5 ثانیه) را فراهم میکند. به این ترتیب درخشندگی بافت بیشتری دارد، زمان عکاسی بدون تعصب به تعداد فریمها کاهش مییابد و میتوان با یکبار شارژ باتری طولانیتر عکس گرفت.
و علاوه بر این، به لطف ماه روشن و نورهای روشن، ما توانستیم با ISO1600 و حتی در ISO800 عکاسی کنیم!
متن از سرگئی سمنوف . عکس های سرگئی سمنوف و سرگئی رومیانتسف