فلات پوتورانا، روسیه
- سایر موارد
«این سپتامبر شما میروید و از فلات پوتورانا عکس میگیرید. خودت» — این راهی بود که کارگردان ما در اواسط تابستان ناگهان مرا از این سفر مطلع کرد.
برای مدت طولانی فلات پوتورانا گوشهای از روسیه بوده است که هوایی در شرایط مختلف نمی تواند به آن دست یابد. دلایل اصلی زیرساخت ضعیف و هزینههای حمل و نقل بود (همه تجهیزات باید با هلیکوپتر حمل شوند). همه آنها مانع از این شدند که زودتر این مکان مهم را تصرف کنیم.
«این سفر به نوعی «مقدمه ای» خواهد بود. یک گروه سازمان یافته وجود دارد، بنابراین شما به تعدادی از گردشگران و عکاسان خواهید پیوست. فقط به اطراف نگاه کنید، چند عکس بسازید. اگر هوا بد است، فقط میتوانید به ماهیگیری بروید، استراحت کنید.
سرانجام، در اوایل صبح سپتامبر، خودم را در گروهی از مردم تحت هدایت مدیر پروژه کشف روسیه وادیم مامونتوف دیدم که سوار قایق میشوند و ما را به یکی از دریاچههای قابل دسترس فلات پوتورانا میرساند – دریاچه لاما. یک اردوگاه تفریحی که توسط اولگ کراشفسکی تأسیس شده است در نزدیکی دهانه رودخانه Bunisyak واقع در قسمت شرقی دریاچه لاما قرار دارد. این مکان خانه ما برای اکسپدیشن خواهد بود. فاصله نوریلسک تا این کمپ حدود 170 کیلومتر است که طی کردن آن حدود 7 ساعت زمان میبرد.
به زودی خود را در دنیای پاییز طلایی یافتیم. لنجها هنوز “لباس های” کهربایی خود را گم نکرده بودند. کار من صبح روز بعد شروع شد. با کمال میل من هوا نسبتاً خوب بود و حدود نیم هفته بود که خورشید میدرخشید. فقط در پایان سفر ما یک پاییز غم انگیز معمولی آغاز شد.
چند کلمه دربارهٔ محل اقامت ما. اردوگاه تفریحی Bunisyak در اواخر دهه 90 در ساحل دریاچه لاما تأسیس شد. صاحب این اردوگاه اولگ کراشفسکی است – یک محافظ ذخیره، قوم شناس مشتاق و کلکسیونر پرشور اقلام فرهنگی و خانگی گاناسان (مردم محلی). ما در خانه اصلی زندگی میکردیم و اتاقهایی را اشغال میکردیم که به طرز شگفتانگیزی برای این نوع منطقه دورافتاده راحت بود. دیوارهای سالن طبقه اول و دوم با بخشی از مجموعه اولگ تزئین شده بود که او چندین دهه است که جمع آوری کرده است. داستانهای مربوط به مردم نگاناسان و آیتمهای آنها همیشه جالب است و میزبان ما آماده بود تا ساعتها دربارهٔ آنها صحبت کند …
صبح روز بعد به محض اینکه تجهیزاتم را با گرفتن محیط کمپ بررسی و آزمایش کردم، تصمیم گرفتم به گروهی بپیوندم که به یکی از نزدیکترین آبشارها رفتند. به گفته راهنمایان ما، قرار بود چند ساعت پیاده روی معمولی باشد. اما معلوم شد که سختتر از آن چیزی است که انتظار داشتم: پهپاد ما به سختی میتوانست از بین درختان عبور کند، حتی تا حدی از بین برود. هر بار که پهپاد به شاخهای از درختان چسبیده بود و من انتظار داشتم بخشی از آن پاره شود. اما ناامید کنندهترین چیز خود آبشار بود: معلوم شد که فقط قطرهای نازک است زیرا تابستان امسال نسبتاً خشک بود و رودخانهها فاقد آب بودند.
چیزی که من به آن امیدوار بودم یک تور هلیکوپتری در اعماق فلات بود. و خوشبختانه انتظارات من را تا 100% برآورده کرد، اگرچه فرآیند عکاسی آسان نبود.
همانطور که قبلاً اشاره کردم سفر مقدماتی بود بنابراین تصمیم بر این شد که هزینه پرواز بین سایر افرادی که میخواهند تور داشته باشند تقسیم شود. در مجموع پنج مسافر سوار بودند: علاوه بر شخص من، یک عکاس دیگر به نام وادیم مامونتوف و سه ماهیگیر نیز حضور داشتند. هر کس تجهیزات خود را داشت: میلههای ماهیگیری، طعمه ها، کیسههای دارای دوربین، پهپادها. خوشبختانه خلبان یک تور مخصوص بار وصل کرد، در غیر این صورت مجبور شدیم یک نفر را در کمپ بگذاریم.
حالا صحنه را تصور کنید: صندلی عقب را چهار مرد با لباس گرم اشغال کرده اند و یکی از اعضای تیم ما درکنار خلبان نشسته است. در فرودهای کوتاه، شخص دیگری به نوبه خود صندلی جلو را اشغال کرد، به طوری که همه، به جز من، توانستند درکنار خلبان یک صندلی با دید عالی داشته باشند.
صندلی نزدیک در عقب سمت چپ به من داده شد که میتوانست در طول پرواز باز شود. اکنون میتوانم با اطمینان بگویم که هوایی هرگز در چنین شرایط محدود کار نکرده است. اصولاً وقتی یک هلیکوپتر توسط خودمان برای عکاسی اجاره میکنیم، تنها یک یا حداکثر دو نفر روی صندلی عقب هستند.
بنابراین، در طول پرواز هر از چند گاهی در را باز میکردم تا سه پایه تلسکوپی خود را با دوربین و تجهیزات آویزان کنم، سپس مجبور میشدم آن را در کابین عقب بکشم و گهگاه با ضربه بهصورت یا قسمت دیگری از بدن شخصی ضربه بزنم. طرف مقابل سه پایه اما همسفران من قابل ستایش هستند: آنها شجاعانه در برابر این “ناراحتی” مقاومت کردند و هیچ کس مرا از کابین بیرون نکرد. اما چالش برانگیزترین چیز بستن در بود، زیرا به دلیل کمبود جا نتوانستیم آن را به درستی عقب بکشیم و در واقع شخصی که جلو نشسته بود مجبور بود این کار را انجام دهد.
با این حال، با مشاهده منظره بینظیر مریخ در پنجره، تمام ناراحتیهای پرواز فراموش شد. به هر حال، فلات پوتورانا قطعاً مکانی است که باید از بالا قدردانی کرد: مقیاس این منطقه را به سختی میتوان از روی زمین به درستی تخمین زد. به همین دلیل ایده عکاسی با پای پیاده کنار گذاشته شد. وقفه بین پروازها از یک نقطه کلیدی به نقطه دیگر 40-50 دقیقه به طول انجامید. بچهها از این استراحتها برای ماهیگیری استفاده کردند، درحالیکه من و وادیم از طبیعت اطراف عکس گرفتیم.
البته یک روز برای تخمین حتی یک دهم از زیباییهای فلات پوتورانا کافی نیست، اما من واقعاً امیدوارم که این تور به شما کمک کند تا تصور کنید و تصور خاصی از این گوشه وحشی بینظیر روسیه داشته باشید.
عکس و متن از Stas Sedov