جزایر کوریل شمالی، روسیه
- سایر موارد
وقتی صحبت از جزایر کوریل به میان میآید، مردم معمولاً به جنوبیترین جزایر مورد مناقشه شیکوتان، کوناشیر و ایتوروپ اشاره میکنند که به دلیل اختلاف بین ژاپن و روسیه به طور گسترده شناخته شدهاند. اما جزایر کوریل مجمعالجزایر بزرگی هستند که تقریباً 1200 کیلومتر امتداد دارند و برخی جزایر نسبتاً جالب اما کمتر شناخته شده وجود دارند که مقصد تیم هوایی در تابستان 2015 بودند.
ما به عنوان بخشی از تور سازماندهی شده توسط Kosatka Cruises به آنجا سفر کردیم – شرکتی که توسط چندین نفر از علاقه مندان به کایاک و قایقرانی از کامچاتکا تأسیس شده است. راستش شک داشتم که آیا بتوانیم تمام وسایلمان را روی تخته کاتاماران نگهداریم. ما سفر خود به قطب جنوب را در ذهن داشتیم، زمانیکه حتی در یک کشتی مسافربری بزرگ در فضا کاملاً محدود بودیم. اما به محض اینکه وارد کابین عقب خود شدیم، خوشحال شدیم که متوجه شدیم تمام تجهیزات ما میتواند به کمدها و طاقچههای کیت برود و علاوه بر این، کاپیتان ما موافقت کرد که فضایی را برای پهپاد ما زیر میز در کابین اصلی فراهم کند.
با وجود طوفان شدید در نزدیکی دماغه لوپاتکا (نسخه روسی کیپ هورن)، ما توانستیم با خیال راحت جزیره شومشو را که زمانی “لبه امپراتوری ژاپن” بود بهدست آوریم. ما با کشتی به اطراف رفتیم و در ساحل جنوبی جزیره پیاده شدیم. اولین کاری که باید انجام داد بازدید از پناهگاههای مسلسل ژاپنی باقی مانده و یک فرودگاه متروکه، اما هنوز در شرایط خوب بود. گفته میشود که در گذشتهای نه چندان دور، بقایای هواپیماهای قدیمی در امتداد باند پرواز وجود داشت، اما یکی از مقامات محلی تصمیم گرفت آنها را با بولدوزر منهدم کند.
برای تکمیل ذخایر آب و رعایت تشریفات مرزی، از شومشو خارج شدیم و از طریق تنگه باریک به سمت بندر سورو کوریلسک حرکت کردیم. نکته این است که جزایر کوریل سرزمینی با دسترسی محدود است و باید در خدمات مرزی ثبت نام کرد. در شب چند درمان حرارتی بسیار غیرمعمول در هوای آزاد منتظر ما بود – کارآفرینان محلی چند چشمه آب گرم کوهی را برای حمام کردن، نه چندان دور از شهر، تجهیز کردند.
“مجهز” – خوب، این نسبتاً مبالغه شده است. کل ساخت و ساز شبیه به مکانیزم خش خش و پرتاب آب در همه جهات از فیلمی پسا آخرالزمانی بود. در همان نزدیکی دو جعبه پلاستیکی با طول قد انسان وجود داشت که به ما پیشنهاد شده بود که وارد آن شویم. اما با وجود سادگی محیط، فضا و منظره شهر زیر ما ارزشش را داشت.
روز بعد ما به سمت آتشفشان Ebeko واقع در جزیره پاراموشیر حرکت کردیم. متاسفانه تلاش ما برای عکاسی از آتشفشان شکست خورد. برای مدت طولانی بههمراه دیمیتری همه وسایل خود را حمل میکردیم، اما به محض اینکه به اولین گذر رسیدیم متوجه شدیم که به دلیل باد شدید و ابرهای ابری به سرعت نمی توانیم از چیزی عکس بگیریم. آن روز خوش شانس ما نبود. برگشتیم و به سمت عقب حرکت کردیم، مسیرمان به پایین یک چالش بود، خدا را شکر کسی گم نشد. بعد از این شکست، تقریباً امیدم به موفقیت اکسپدیشن عکاسی ما را از دست دادم.
مقصد بعدی ما آتشفشان کرنیتسین واقع در جزیره اونکوتان بود. مخروط آتشفشان از بالای دریاچهای که درست در دهانه آتشفشان بزرگتر قرار دارد، بالا میرود. این مکان نسبتاً به سختی قابل دسترس است – باید یک جاده قدیمی متقابل را برای حدود 15 کیلومتر با یک افت عمودی تا 750 متر دنبال کنید.
اما هوای سخت کوریلی دوباره برنامههای ما را خراب کرد. چندین کیلومتر اول با وجود یک صعود 100 متری تند بسیار آسان بود، اما کمی بعد آسمان ابری شد و باران نمناکی شروع شد. به زودی باران شدیدتر شد و ابرها فلات و جادهای را که در آن بودیم پوشاند. اما حتی این همه چیز نبود: زمانیکه ما خیس شدیم، باد شدیدی از کنار دریای اوخوتسک برخاست. تمام روز طول کشید تا مسافت 15 کیلومتری را با پای پیاده طی کنیم. به سختی میتوانم آخرین کیلومترهای راهمان را به خاطر بیاورم: پهپاد روی شانه هایم سنگینی میکرد روی گردنم، یک کنسول کنترل از راه دور که روی کمربند آویزان بود روی شکمم میپرید… علاوه بر این، پاهایم درد میکرد و به سختی تلاش میکردم تا با سرعت معمولی راه بروید
واقعیت بیفایده کامل اکسپدیشن ما کاملاً ناراحت کننده بود: در چنین هوایی حتی نمی توانستیم دوربین خود را از کوله پشتی بیرون بیاوریم، چه رسد به پروازهای پهپاد. آن روز به کالدرا نرسیدیم. درست درون یک ابر بارانی اردو زدیم و سعی کردیم درکنار آتش کمپ خود را گرم کنیم. در این لحظه متوجه شدم که اولینبار بود که تیم ما تا این حد به شکست کامل اعزامی نزدیک بود. اگر صبح روز بعد معجزهای اتفاق نیفتد، باید این 15 کیلومتر افتضاح را طی کنیم، با این درک که همه چیز بیهوده بود.
صبح روز بعد معجزهای رخ نداد. از چادرها بیرون آمدیم تا خود را در میان ابرهای بارانی آشنا محاصره کنیم. باز هم این حس نفرت انگیز پوشیدن لباسهای خیس و سرد… با امیدی کمرنگ از میان مه به سمت کالدرا گذشتیم و در یک ساعت آن را پیدا کردیم. آب دریاچه در جایی زیر آن به سختی قابل مشاهده بود، خود آتشفشان تا حدی پوشیده از ابر بود. فقط یک روز منتظر ماندیم، سپس باید بر میگشتیم. بچههای کشتی کروز کوساتکا سعی کردند ما را با این واقعیت راحت کنند که گروه قبلی به دلیل آب و هوای بد حتی آب دریاچه را هم نمی دیدند.
با این حال، در عرض حدود دو ساعت ابرها شروع به پراکندگی کردند و آسمان درحال صاف شدن بود به طوری که ما توانستیم آتشفشان را ببینیم. بالاخره معجزهای بود که منتظرش بودیم! بدون هیچ تردیدی پهپادمان را گرفتم و بلافاصله آن را به فضا پرتاب کردم. میتوانستیم منظرهای باشکوه ببینیم: تقریباً تمام جزیره پوشیده از ابر بود و فقط آسمان بالای دهانه دهان صاف بود. ما فقط سه مجموعه باتری داشتیم، بنابراین با گرفتن چند عکس از آتشفشان، آن را کنار گذاشتیم و منتظر شگفتیهای بیشتر با آب و هوای محلی بودیم.
بهشت برای ما خوب بود: عملاً تمام روز را در زیر آفتاب حمام میکردیم. اعضای گروه فیلمبرداری بههمراه من آنقدر شجاع بودند که در دریاچه نزدیک به دهانه دهان شنا کنند. بنابراین تصمیم گرفتیم آن را “دریاچه فیلمبردار” بنامیم.
تا غروب آب و هوا دوباره تغییر کرده بود – ابرها از فلات داخل دهانه دهان حرکت کردند. در پرتوهای غروب خورشید کاملاً خیره کننده بهنظر میرسید. مطمئناً ما نمیتوانستیم چنین فرصتی را از دست بدهیم، بنابراین دوباره پهپاد را به فضا پرتاب کردیم. تا غروب از عکاسی از این صحنه باشکوه لذت بردیم.
در مقایسه با وضعیت صعودمان، هوا در راه بازگشت بدتر بود: باید این 15 کیلومتر را با باد و باران شدیدتر طی میکردیم. اما علاوه بر پایین رفتن بهجای بالا رفتن، از موفقیت در مشاهده و عکاسی از آتشفشان کرنیتسین که آرزویش را داشتیم نیز الهام گرفتیم، به همین دلیل راه بازگشت آسانتر و سریعتر بود.
این عکسبرداری چشمگیرترین تجربهای بود که در طول سفر جزایر کوریل شمالی بهدست آورده بودم و همچنین درخشانترین تصویر برای شعار مسافران مشهور بود: “کوشش کن، بگرد، پیدا کنی و تسلیم نشو”.
این تور مجازی با حمایت مالی انجمن جغرافیایی روسیه انجام شد .
تیم هوایی از خدمه کشتی دو بدنه Kosatka Cruises تشکر ویژهای دارد. پرسنل بسیار عالی انتخاب شدند. با تشکر از کیت ( Katerina Okrugina )، ما همیشه از کیفیت و مقدار وعدههای غذایی خود راضی بودیم. ما به خاطر کار خوب مستیسلاو ( مستیسلاو سوکولوسکی ) و پاشا ( پاول ورشاکا ) از گم شدن مسیر یا واژگون شدن در طوفان نمی ترسیدیم . در طول فعالیتهای زمینی ما، ساشا ( الکساندر کوزمین ) همه را نگه داشت، درحالیکه میخائیل ( میخائیل گوربنکو ) از “ضعیفان” نه تنها با افزایش روحیه، بلکه با حمل باتریهای سنگین ما نیز حمایت میکرد.
عکس و متن از Stas Sedov , Dmitry Moiseenko