شهر لیسبون، پرتغال
- سایر موارد
پایتخت پرتغال دارای تاریخ غنی است که بیش از بیست قرن را در بر میگیرد. این چیزی است که یک شهر نادر میتواند به آن ببالد. لیسبون در کرانه غربی رودخانه تاگوس قرار دارد، درست در نزدیکی محلی که رودخانه به اقیانوس اطلس میریزد و یک بندر طبیعی عمیق ایجاد میکند. این منطقه جذابی است که رومی ها، ویزیگوت ها، جنگجویان خلافت عرب، سربازان فرانسوی به رهبری ناپلئون بناپارت و سایر ارتشهای بزرگ برای آن میجنگیدند. دوران صلح تنها پس از جنگ جهانی دوم آغاز شد.
یکی دیگر از واقعیتهای مهم دربارهٔ موقعیت شهر موقعیت آن نسبت به مناطق زلزله خیز است. این مکان جایی است که صفحات تکتونیکی اوراسیا و آفریقا به یکدیگر نزدیک میشوند و در نتیجه باعث وقوع زلزله میشوند. و آن در لیسبون بود، جایی که یکی از مخربترین بلایای طبیعی در تاریخ بشریت رخ داد. زمین لرزهای به بزرگی 9 ریشتر در 1 نوامبر 1755 رخ داد و حدود یک چهارم جمعیت لیسبون (100000 نفر در 6 دقیقه) را کشت. آتش سوزیهای بعدی و سونامی تقریباً به طور کامل شهر را ویران کرد. به هر حال این که این زلزله باعث تولد زلزله شناسی مدرن شد میتواند تسلی بدی باشد.
در آن زمان پرتغال یک کشور استعماری نسبتاً ثروتمند بود، بنابراین بخش عمده پایتخت در مدت زمان بسیار کوتاهی – چند ماهه – بازسازی شد. در نتیجه لیسبون به پایتخت منحصربفرد اروپایی تبدیل شد که برنامه ریزی شهری تصادفی نداشت: کل مرکز تاریخی شهر بر اساس یک طرح مشترک ساخته شد.
محلههای جدید شهر که زندگی خود را از صفر شروع کرده بودند، اولین مناطقی بودند که مورد آزمایش لرزه قرارگرفتند. طبق شواهد آن زمان، تعداد زیادی از سربازان برای شرکت در این آزمایشات جذب شدند: آنها قرار بود به طور هماهنگ در اطراف مدل ساختمانی که نوعی فعالیت لرزهای ایجاد میکند، رژه بروند.
با این حال، نفوذ و اقتصاد پرتغال به سرعت رو به زوال رفت و بازسازی شهر متوقف شد. شاهدان آغاز قرن نوزدهم میتوانند ساختمانهای فرسوده در اطراف شهر را توصیف کنند.
می توان تعجب کرد که چندین بنای تاریخی در گذشته که به سبک مانوئلین (رنسانس پرتغالی) ساخته شده اند، از زلزله جان سالم به در برده اند. یکی از آنها برج بلم است که در سالهای 1515-1521 برای جشن گرفتن کشف مسیر دریایی به هند توسط پرتغالیها ساخته شد. یکی دیگر صومعه جرونیموس است که مقبره کاشف معروف پرتغالی واسکو دوگاما و دیگر مورخان مهم در آن قرار دارد. هر دوی این بناها در فهرست میراث جهانی یونسکو قرار دارند.
قدیمیترین بنای لیسبون، قلعه سائو خورخه (Castelo de São Jorge) است، اما با این وجود، میتوان آن را به شکل بازسازی شدهاش مشاهده کرد. اولین بنای مستحکم در حدود سال 48 قبل از میلاد بر روی تپهای ساخته شد و سپس بارها بزرگتر و تقویت شد. اما زلزله 1755 بخش بزرگی از ساختمان را خراب کرده بود. در طول قرون بعدی این قلعه به طور قابل توجهی بازسازی شد و در سال 1910 آن را به عنوان یک بنای تاریخی با اهمیت ملی اعلام کرد.
قنات Águas Livres مشهورترین ساختمان فنی لیسبون و نقطه عطف معماری شهر است. زنجیرهای از طاقهای سنگی ساخته شده در اوایل قرن هجدهم راه حلی برای مشکل تامین آب خالص بود. و حتی امروزه نیز برای همین هدف کار میکند. و این یک ساختمان دیگر است که از بلای طبیعی سال 1755 جان سالم به در برده است.
قلعهها و کلیساهای با شکوهی که پس از زلزله ظاهر شدند (بازیلیکای استرلا که تقریباً از هر نقطهای از شهر قابل مشاهده است، کاخ ملی مافرا که بزرگترین کاخ پرتغال است و سایر بناهای تاریخی) لیسبون را به یکی از زیباترین شهرهای اروپا تبدیل کرده است. . به محض اینکه با کمک پانورامای ما در آنجا قدم بزنید، شکی نخواهید داشت.
و اکنون استانیسلاو سدوف برداشتهای خود را از سفر خود به پرتغال به اشتراک میگذارد.
با نوشیدن یک جرعه شکلات داغ در کافهای واقع در پشت بام کاخ پنا و لذت بردن از منظره ابرهایی که درحال پرواز هستند، در خاطرات وقایعی که در سفرم به پرتغال رخ داد غرق شدم. برخی از آنها سودمند بودند، برخی دیگر چندان خوش شانس نبودند. کاخ پنا جایی بود که ما شروع به عکاسی برای پانوراما کردیم. و در مواقعی که باد شدید اقیانوس اطلس مانع از پرواز پهپاد ما میشد، همیشه میخواستم به آن برگردم.
این یک مکان کاملا جادویی و زیبا است که در فاصله نیم ساعتی از لیسبون قرار دارد. یادم میآید که از یک مسیر مارپیچ که در اطراف تپهای که کاخ پنا در آن قرار دارد میپیچد، چقدر گیج شده بودم. تعداد زیادی پیچ و درختان عظیمی که بر فراز جاده آویزان شده اند، نبود مکانی که بتوانیم ماشین خود را ترک کنیم – همه اینها بهنظر میرسید ما را از ساختن پانورامای این کاخ زیبا باز میدارد. اداره هیچ توجهی به درخواست ما نکرد، بنابراین به ما اجازه پرواز بر فراز مناطق پارک داده نشد.
پس از گذراندن چندین ساعت در اطراف پارک، در نهایت مکانهایی را پیدا کردیم که میتوانیم پهپاد خود را به فضا پرتاب کنیم و میتوانست به دیوارهای کاخ برسد. بنابراین ما شروع به کار کردیم. اما روز بعد، به محض پرتاب پهپاد خود، با یک نگهبان صحبت کردم که با مهربانی از او خواست که دیگر بر فراز قلمرو پارک پرواز نکند. خوشبختانه، ما قبلاً با مناظر اصلی کاخ پنا به پایان رسیده بودیم، بنابراین احساس راحتی کردیم که به پورتو برویم. اما ماجراجوییهای ما در پورتو داستان متفاوتی بود که در یک تور ویژه آن را به اشتراک خواهیم گذاشت.
به محض بازگشت به لیسبون، از مجسمه مسیح شاه که در ساحل بلند رودخانه تاگوس ساخته شده بود، بازدید کردیم. اگرچه این مجسمه متعلق به شهرداری آلمادا است، اما تصمیم گرفتیم که تور لیسبون بدون این بنای تاریخی ناقص باشد.
لیسبون شهر نسبتاً پیچیدهای بود. خیابانهای باریک با شبکهای تنگ از خطوط تراموا و در نتیجه کابلهای بالای سرمان، انتخاب ما را برای مکانهایی که میتوانیم پهپاد خود را به فضا پرتاب کنیم، محدود کرد. به طور کلی، به دلیل نگرش مبهم مقامات محلی، پرواز بر فراز پایتختهای اروپایی پیچیدهتر و پیچیدهتر میشود. به عنوان مثال، اخیراً پرواز هواپیماهای بدون سرنشین در فرانسه ممنوع شده است. با این اوصاف سعی کردیم مورد توجه مقامات محلی قرار نگیریم.
اما اینجا، در پرتغال، ما خیلی خوش شانستر بودیم! ساکنان لیسبون نسبت به ما و کاری که انجام دادیم کاملاً مثبت بودند. فقط یک بار، درحالیکه ما بر فراز یکی از میدانهای مرکزی پرواز میکردیم، گشت پلیس آمد و تعجب کرد که از چه چیزی و چرا عکس میگیریم. اما گرمترین استقبالی که در نزدیکی بلم داشتیم، جایی که میتوان تعداد زیادی کافه تابستانی مملو از گردشگران و افراد محلی را پیدا کرد.
تنها جایی که در اولینبار موفق به عکاسی نشدیم، پل 25 آوریل (پل 25 دی ابریل) بود. با رسیدن به طلوع خورشید، متوجه شدم که یک کشتی جنگی ایالات متحده در نزدیکی پل لنگر انداخته است. فکر میکردم آنقدر خوش شانس نخواهم بود که در نزدیکی چنین همسایه تهدیدآمیزی بدون توجه پرواز کنم. من آمادگی ایجاد درگیری بین المللی را نداشتم، بنابراین عکسبرداری را به تعویق انداختم. وقتی چند روز دیگر به پل برگشتم، کشتی را در همان مکان پیدا کردم، چه ناامیدی داشتم! اما این بار شانس آوردیم: در اولین نور سحر، کشتی پرچم را به اهتزاز درآورد و به سمت اقیانوس اطلس حرکت کرد. بدون معطلی پهپاد را به وسط رودخانه بردم که عرض آن در این مکان بیش از 2 کیلومتر است. یک کشتی مسافربری بزرگ که در آن لحظه زیر پل دریانوردی میکرد،
زمان با سرعت ابرهای شناور درحالیکه من روی تراس یک کافه نشسته بودم میگذشت. وقت جمع کردن وسایل و رفتن به فرودگاه بود. قبل از اینکه پارک را ترک کنم، ایستادم تا به کاخ پنا نگاه کنم – قول میدهم یک روز به اینجا برگردم!
عکس های سرگئی شاندین و استاس سدوف