پراگ، جمهوری چک
- سایر موارد
پراگ یکی از معروفترین و زیباترین شهرهای جهان است. 9 تپه شهر در ساحل رودخانه ولتاوا قرار دارند و مناظر بسیار زیبایی را ارائه میدهند و در عین حال شهر را در معرض خطر فوری سیل قرار میدهند.
قلمرو پراگ مدرن در اوایل 4000 قبل از میلاد سکونت داشت، اما این شهر در قرن 9 تاسیس شد، زمانیکه اولین استحکامات چوبی و خندق ساخته شد. در سال 965 مسافران پراگ را به عنوان “شهر سنگ و سنگ آهک و ثروتمندترین بازار” توصیف کردند.
بسیاری از نقاط دیدنی معماری منحصربفرد در پراگ وجود دارد که تا به امروز باقی مانده است: برج پودر، قلعه قرون وسطایی Vyšehrad، میدان شهر قدیمی، محله یهودیان، پل چارلز و غیره. قلعه معروف پراگ بزرگترین اقامتگاه ریاست جمهوری در جهان است. برخی منابع، بزرگترین قلعه در جهان است. قلعههای غیرعادی و مرموز دیگری نیز در این شهر وجود دارد که خانه افسانهای فاوست نیز در میان آنها قرار دارد.
کلیسای جامع سنت ویتوس، که بیش از 500 سال در دست ساخت بوده، ساختاری منحصربفرد است که سبکهای معماری چندین قرن مختلف را ترکیب میکند. یکی از غیرمعمولترین ساختمانهای پراگ، خانه رقصان است، یک ساختمان اداری که به سبک ساختارشکنی تولید شده است. بهنظر میرسد که دو برج آن در رقصی بیپایان و پرشور ادغام شده اند. برج مواظب پترین، دوقلوی برج ایفل در پاریس، به ابتکار باشگاه گردشگران چک پس از بازدید از نمایشگاه جهانی در سال 1889 ساخته شد.
پراگ یکی از باریکترین خیابانهای جهان با نام بیهوده Vinarna Certovka را دارد. در واقع این یک گذرگاه 70 سانتی متری بین چندین خانه است که هر چقدر هم که تلاش کنید نمی توانید از کنار هم بگذرید. برای راحتی رهگذران (که بیشتر آنها توریست هستند) یک چراغ راهنمایی وجود دارد که نشان میدهد خیابان آزاد یا اشغال شده است.
در نبرد ویتکوف تپه یادبودی وجود دارد که به قهرمان ملی چک جان ژیژکا (یان ژیژکا) اختصاص داده شده است. وزن آن 16.5 تن است (تنها سر 109 کیلوگرم وزن دارد!) و ارتفاع آن 9 متر است که رسماً آن را به بلندترین مجسمه سوارکاری در کل اروپا تبدیل میکند.
همچنین یک پست پنوماتیک در پراگ وجود دارد، این آخرین سیستم پست پنوماتیک شهرداری حفظ شده در جهان است. خطوط ارتباطی 55 کیلومتری از زیر زمین در امتداد تونلهای زیرزمینی باستانی عبور میکند. قبل از قرن 21 از آنها برای انتقال 2000 کپسول پستی استفاده میشد. سرعت اغلب به 36 کیلومتر در ساعت میرسید. یک سیل بسیار قوی در سال 2002 به شدت به این سیستم منحصربفرد آسیب رساند، اما شهر درحال برنامه ریزی برای بازگرداندن پست پنوماتیک به حالت کاملاً عملیاتی است.
زمان زیادی طول میکشد تا دربارهٔ تک تک مکانهای دیدنی پراگ به شما بگوییم: پایتخت جمهوری چک به دلیل معماری خود مشهور است، اما تنها تعداد کمی از مردم میدانند که فضای سبز ده برابر بیشتر از ساختمانها در شهر وجود دارد. با توجه به این واقعیت که مساحت کل شهر 496.07 کیلومتر مربع است، ساختمانها تنها 4871 کیلومتر مربع را اشغال میکنند. فضای سبز پراگ نه تنها شامل جنگلها و پارک ها، بلکه در درجه اول شامل زمینهای کشاورزی است: زمینهای شخم زده، چمنزارها، تاکستان ها، باغها و حتی زمینهای باغ.
در شهرهایی که در نزدیکی پراگ قرار دارند، چیزهای زیادی برای دیدن وجود دارد. Kutná Hora مشهورترین آنها است: این دومین شهر مهم در پادشاهی چژ، منبع “عجله نقره” در اروپا بود. Kutná Hora در 60 کیلومتری پراگ واقع شده است. مرکز قرون وسطایی آن تقریباً بدون تغییر باقی مانده است، به همین دلیل در سال 1995 در فهرست میراث جهانی یونسکو قرارگرفت.
مشهورترین مکان دیدنی شهر، کلیسای سنت باربارا است که از قرن 14 تا 16 درحال ساخت بود. این بزرگترین و مهمترین کلیسای جامع گوتیک در جمهوری چک پس از کلیسای جامع سنت ویتوس است. ساختمانهای جالب دیگری نیز در شهر وجود دارد، اما خارقالعادهترین نقطه عطف Sedlec Ossuary (Kostnice v Sedlci) است. این نام نشان دهنده تاریخ شوم آن است. در قرن نوزدهم با استخوانهای انسان تزئین شده بود: آنها نمیتوانستند کاربرد دیگری برای دهها هزار بقایای انسانی از یک گورستان محلی پر از پر شده بیابند.
استخوانها و جمجمهها، لوسترها، دیوارها، نشانها و بسیاری چیزهای دیگر را تزئین میکنند. آنها در مجموع از 50 هزار بقایای انسان برای اهداف تزئینی استفاده کردند. این باعث میشود که این کلیسای کوچک در Sedlec، واقع در حومه Kutná Hora، به معنای واقعی کلمه واقعاً «گوتیک» باشد: هیچ کلیسای جامع دیگری در جهان وجود ندارد که این ارتباط قوی با قلمرو مردگان داشته باشد.
با این وجود، بهنظر تیره و تار نیست و امروزه این نمونه منحصربفرد از معماری گوتیک هزاران گردشگر را به خود جذب میکند.
و حالا اجازه دهید صحبت را به ساتیسلاو سدوف بدهم، که برخی از برداشتهای خود را دربارهٔ این سفر به اشتراک میگذارد.
“در مورد این سفر چه بنویسم؟” در حالی که در خیابانهای متروک میدان شهر قدیمی قدم میزدم از خودم پرسیدم. تنها کاری که انجام دادم این بود که روال معمول برخاستن و فرود هلیکوپترم را دنبال کنم، اما این بار در پراگ بود.
پس از پرتاب هلیکوپتر خود در نزدیکی کلیسای جامع سنت ویتوس، من و دیما تصمیم گرفتیم به آن نزدیکتر شویم و نگاهی بهتر به آن بیندازیم، اما در انجام آن ناکام ماندیم. میتوانستم نفس کسی را از گردنم حس کنم و وقتی به عقب برگشتم، یک افسر پلیس جوان را دیدم.
“تو باید با من بیایی.”
“مشکلی وجود دارد؟”
“آره.”
و ما مجبور شدیم او را دنبال کنیم، نه در جهت کلیسای جامع، بلکه در پیچ و خم ساختمانهای اداری. در راه ما، یکی پس از دیگری، چند پلیس از ناکجاآباد آمدند تا ما را اسکورت کنند. آنها ما را به ورودی نامحسوس آوردند و من و دیما در آنجا متوجه شدیم که در مشکل جدی هستیم.
یک افسر با پیراهن سفید ظاهر شد و بدون اینکه حتی به ما نگاه کند شروع بهدستور دادن به زیردستان کرد. ما نمی توانستیم کلمهای را که او میگفت درک کنیم، اما معنی کاملاً واضح بود. بعد از مدتی مترجمی را به اتاق آوردند که توضیح داد که ما به دلیل پرواز با هلیکوپتر در نزدیکی دفتر رئیس جمهور، تهدیدی برای امنیت ملی محسوب میشویم و طبق آن با ما برخورد خواهد شد.
نمیتوانست قسمت «بر اساس آن برخورد» را توضیح دهد، اما ما برای جلوگیری از رسوایی بینالمللی حاضر بودیم هرطور شده همکاری کنیم و انواع بررسیهای سوابق را انجام دهیم و این را از طریق مترجم خود به افسر گفتیم.
این اولین باری نبود که توسط پلیس محلی در یک کشور خارجی دستگیر میشویم و میدانستیم که روشهای بازرسی پلیس از بسیاری جهات مشابه است، اما اولینبار بود که چنین جستجوی دقیقی انجام میدادیم. جیبها و کولههای ما را به بیرون چرخاندند. خنده دار است، اما فلش مموری را که شش ماه پیش گم کرده بودم، در ته کوله پشتی ام پیدا کردند. من از پلیس چک بابت این کار تشکر میکنم.
پس از به نمایش گذاشتن تمام تجهیزات ما روی میزها و نیمکت ها، آنها فرآیند موجودی را آغاز کردند. آنها از یک دستیار فنی دعوت کردند تا همه درایوهای فلش ما را بررسی کند. در همان زمان جایی در اعماق ساختمان ما را بررسی کردند.
شایان ذکر است که افسر جدی فقط نیم ساعت اول را بداخلاق میکرد. بعد از اینکه مطمئن شد ما تروریست نیستیم، چندین بار به اداره خود مراجعه کرد و هر بار که برمیگشت چهرهاش بیشتر و بیشتر شاداب میشد.
“ما مرحله دیگری از بررسی پسزمینه را تکمیل کردیم. همه چیز خوب است. کمی بیشتر صبر کنید، اگر همه چیز خوب پیش رفت، به زودی شما را رها میکنیم.
دو ساعت بعد فلش ما را آوردند. دستیار فنی چیز مشکوکی در آنها پیدا نکرد.
در 30 دقیقه دیگر آنها بررسی پیشینه خود را به پایان رساندند. پس از آن همه وسایل ما را پس دادند و با ما وداع کردند. راستش را بخواهید، فکر میکردم از همان ابتدا تمام فیلمهایی را که ما را به این آشفتگی کشانده است، پاک کنند، اما این کار را نکردند و اجازه دادند همه عکسها را داشته باشیم.
عجیب است که خداحافظیها با لحظههای اول احوالپرسی چقدر متفاوت است. آنها خداحافظی کردند و از ما خواستند که دیگر هرگز نزدیک دفتر رئیس جمهور پرواز نکنیم.
با وجود داستان وحشتناکی که در اینجا توسط Stas شرح داده شده است، فضای پراگ بسیار گرم و دنج است. مثل خانه است. مردم چک خندان، خارجیهای گمشده و گیج، آبجوی خوشمزه و خیابانهای باریک…
و مهمتر از همه، تقریباً همه ما را بلافاصله در یک خیابان و در فروشگاهها درک کردند. ما به سختی مجبور بودیم انگلیسی خود را “روشن” کنیم. اما البته! زبان روسی در همه جا شنیده میشد. به عنوان مثال، در پراگ، خدمه دوربین ما توسط پاول اوسکین ، عکاس، وبلاگ نویس و یک مرد بسیار خوب مورد استقبال قرارگرفت و پذیرایی شد. به لطف مراقبت خوب او، ما سقفی بالای سرمان داشتیم و ماشینی که ما را به حدود نیمی از اروپا برد.
پانوراما و متن توسط استانیسلاو سدوف و دیمیتری مویزینکو