اورست، هیمالیا، نپال، قسمت 2
- سایر موارد
نپال خوش شانس است که این همه مکان دیدنی خارق العاده دارد. نپال نه تنها به عنوان زادگاه بودا شناخته میشود، بلکه دارای اکثریت بلندترین کوههای جهان است: 8 قله از 14 قله 8K در اینجا قرار دارد. در میان آنها کوه اورست، بلندترین کوه سیاره زمین است.
همچنین به عنوان Chomolungma (یا Qomolangma) شناخته میشود که در تبتی به معنای “مادر مقدس” است. نام “اورست” از سر جورج اورست، نقشه بردار عمومی هند، بخشی از راج بریتانیا در هند گرفته شده است، تنها به این دلیل که در سال 1852، کارکنان بخش بررسی برای اولینبار ارتفاع Chomolungma را اندازه گرفتند و قله XV را بلندترین نشان دادند. کوه در کل منطقه و احتمالا در جهان.
با این حال، ارتفاع قله اورست چندان مشخص نیست. Radhanath Sikdar، ریاضیدان و توپوگرافی هندی، که در مؤسسه فوق الذکر در 240 کیلومتری کوه کار میکرد، تنها بر اساس محاسبات مثلثاتی این فرض را مطرح کرد که Chomolungma مرتفعترین کوه جهان است. 4 سال بعد بررسیهای واقعی نشان داد که ارتفاع 29002 فوت (8840 متر) است که نظریه رادانات سیکدار را اثبات میکند.
پس از آن مردم قله اورست را بارها و بارها اندازه گرفتند. مواردی وجود داشت که کوه حتی بلندتر شد – بسته به روش اندازه گیری تا 8872 متر. امروزه ارتفاع رسمی آن از سطح دریا 8848 متر است که شامل کلاهک برفی 4 متری است.
اینجا در سرزمین صخره ها، برفها و یخهای دائمی، دمای اتمسفر به منفی 60 درجه سانتیگراد میرسد. و در بالای کوه باد با سرعت 200 کیلومتر در ساعت میوزد. در ارتفاع 7925 متری وارد «منطقه مرده» میشوید که در آن سطح اکسیژن به 30 درصد کاهش مییابد. برای تکمیل آن، لغزشهای یخی و سرسرههای برف دائمی وجود دارد، بنابراین تعجب آور نیست که چرا هیچ کس نتوانست برای مدت طولانی به قله برسد. حتی درحال حاضر با مزایای تکنولوژی روز، صعود حدود دو ماه طول میکشد، زیرا در چند مرحله از جمله برپایی کمپ برای سازگاری در ارتفاع انجام میشود.
موقعیت جغرافیایی Chomolungma در مرز نپال و چین (تبت) همیشه یکی دیگر از موانع در فتح کوه بوده است. هر از گاهی نپال، چین یا هر دو کشور مرزهای خود را به روی خارجیها میبندند. به هر طریقی، اولین صعود موفقیتآمیز توسط شرپا تنزینگ نورگی و ادموند هیلاری نیوزلندی در 29 می1953، پس از یک رشته طولانی از شکستهای اکسپدیشنهای قبلی انجام شد.
تا امروز حدود 4000 نفر به قله اورست رسیدند (یعنی کسانی که به قله رسیدند). و نمی توان تعداد گردشگرانی را که در مسیرهای کوتاه تری حرکت میکنند، گفت. بسیاری از کسانی که به “بام جهان” راه یافتند، نوعی رکورد را به نام خود ثبت کردند: کوهنوردی بدون مخزن اکسیژن، تقریباً یک روز بدون اکسیژن ماندن و اسکی کردن از کوه اورست… در سال 2001، اریک کوهنورد نابینای آمریکایی. ویهن مایر به بالای قله اورست رسید. و در سال 2006 مارک اینگلیس اولین فرد قطع عضو دوگانه بود که به قله رسید. در سال 1976 جونکو تابی از ژاپن اولین کوهنورد زن بود که چومولونگما را فتح کرد.
با این حال، کوه اورست را به حق میتوان کوه مرگ نامید. یک کوهنورد با قبول چالش صعود به قله اورست، میداند که ممکن است دیگر برنگردد. او ممکن است بر اثر نارسایی قلبی، کمبود اکسیژن، سرمازدگی یا جراحت بمیرد. او همچنین میتواند با چنین حوادث مرگباری مانند دریچه یخ زده مخزن اکسیژن روبرو شود. علاوه بر این، سفر به قله آنقدر دشوار است که الکساندر آبراموف، عضو اکسپدیشن هیمالیا روسیه، یکبار گفت: “در ارتفاع 8000 متری نمی توان از لحاظ اخلاقی تجملاتی را تحمل کرد. وقتی به ارتفاع 8000 متری رسیدید میتوانید فکر کنید. فقط از خودتان و به سادگی قدرتی برای کمک به همراهان خود ندارید.» در می2006 یک تراژدی در قله اورست رخ داد که تمام جهان را شوکه کرد: 42 کوهنورد با دل سرد از کنار دیوید شارپ، یک کوهنورد انگلیسی که به آرامی یخ میزند، گذشتند و هیچ کدام. از آنها سعی کردند به او کمک کنند.
اما هیچ چیز نمی تواند مانع کسانی شود که میخواهند محدودیتهای خود را پشت سر بگذارند و زیباییهای وصف ناپذیر را با چشمان خود ببینند. اکسپدیشن عکاسی ما به قله اورست نیز سهم خود را از مشکلات داشت.
بنابراین اکنون میخواهیم به ایوان روسلیاکوف ، شخصی که این تور مجازی را ایجاد کرده است، صحبت کنیم.
رویاهایمان ما را به کجا میبرند؟ رویاها ما را به بهترین چیزهایی که بیشترین اهمیت را دارند و بالاترین دستاوردهای زندگی مان میبرند.
تیم ما چندسالی است که به فکر عکاسی از بلندترین کوه جهان است. در ژانویه 2012 ما برای اولینبار آن را امتحان کردیم. همکار ما Dmitry Moiseenko توانست یک تور مجازی در ارتفاع بالا از پارک ملی ساگارماتا در دامنه کوه اورست فیلمبرداری کند.
دیما هنگام نزدیک شدن به قله اورست با مانع غیرقابل عبوری به شکل باد شدید روبرو شد. به همین دلیل است که او نتوانست از نزدیک بلندترین کوه جهان را عکاسی کند.
ما یک سال فرصت داشتیم تا برای دومین بار آماده شویم.
همه چیز تقریباً در بهار 2012 درست شد. چند شرکت هلیکوپتر در نپال از هلیکوپترهای قدرتمند در ارتفاع بالا استفاده کردند که برای نجات افراد در ارتفاع بیش از 6000 متر طراحی شده بودند. با خلبانی که مایل بود ما را به دره سکوت (دره آلپ در دامنه کوه اورست که در ارتفاع بین 6 تا 7 کیلومتری قرار دارد) ببرد، ملاقاتی شخصی ترتیب دادیم و درباره جزئیات عکسبرداری صحبت کردیم. با این حال، به دلیل چندین سفر کوهنوردی در بهار نتوانستیم مجوز رسمی عکسبرداری را دریافت کنیم. آب و هوا در آن زمان از سال برای صعود به قله اورست مساعدترین بود و هلیکوپتر در ارتفاع بالا میتوانست سرسرههای برفی را ایجاد کند و کوهنوردان را در معرض خطر قرار دهد.
تلاش بعدی ما برای عکسبرداری در پاییز به همین دلایل شکست خورد.
سپس زمستان فرا رسید. وقتی به تمام مشکلاتی که همکارمان در دفعه قبل پشت سر گذاشت فکر کردم، متوجه شدم که شانس کمی برای موفقیت داریم. با وجود آن تصمیم گرفتم به یک سفر زمستانی به قله اورست بروم تا مثل هیچ کس قبل از آن عکسبرداری کنم.
منطقه اورست اولین منطقهای است که چندین سال پیش در هیمالیاهای نپال بازدید کردم و تأثیر ماندگاری بر من گذاشت. از آن زمان توانستم به چندین سفر کوهستانی در مرکز هیمالیا بروم و در مجموع بیش از 1000 کیلومتر مسیرهای کوهستانی مختلف را پیاده روی کردم. هر کدام از آن سفرها حدود یک ماه طول کشید و مرا برای سفرهای طولانی، اقامت در چادرها و شرایط سخت دیگر آماده کردند. از گردنههای کوهستانی زیادی عبور کردم. من توانستم تمام بلندترین کوههای نپال را با چشمان خود از نقطه نظرهای رصد و قلههای واقع در ارتفاعات 5000-6000 متری ببینم.
برای انجام این ماموریت، باید به پارک ملی آشنای ساگارماتا و از آنجا به مسیر منتهی به پای اورست بروم. از یک طرف پارک دارای زیرساختهای توسعه یافتهای بود (پس از همه اینها محبوبترین مسیر کوهستانی در جهان است!)، از طرف دیگر، به دلیل فصل زمستان، تعداد کمی از گردشگران در آن زمان از سال از این مکان دیدن کردند. ساکنان محلی به درههای گرم پایین رفتند و با این کار تعداد لژهای باز (خانههای سنگی کوچکی که بادهای کوهستانی بین شکافهای به ضخامت انگشتان و سوراخهای سنگتراشی از بین میرفتند) را به میزان قابل توجهی کاهش دادند. . بنابراین مجبور شدم دوباره از چادرم استفاده کنم.
آب و هوای زمستان میتواند بسیار غیرقابل پیشبینی باشد. و من کسی بودم که آن را تجربه کردم. به محض ورود به کاتماندو، پایتخت نپال، گروهی از گردشگران خسته را دیدم که منتظر هواپیما یا هلیکوپتری بودند که آنها را به مسیرهای ردیابی خود ببرد. مه بسیار غلیظی برای چند روز دره کاتماندو را پوشانده بود، بنابراین تمام پروازهای کوهستانی لغو شدند و پیشبینی آب و هوا اطمینان بخش نبود.
برای اینکه برنامهام را دنبال کنم، تصمیم گرفتم بهتنهایی به لوکلا، فرودگاه کوچکی در نزدیکی کوه اورست بروم. یک روز کامل رانندگی در جادههای باریک مارپیچ و چند روز پیاده روی در مسیرهای کوهستانی باریک و شیب دار طول کشید. برای صرفه جویی در زمان، توافق کردیم که خلبان هلیکوپتر به لوکلا پرواز کند، شب را در یک هتل محلی بگذراند و صبح به سمت کوه حرکت کنیم.
توصیف هیجان قبل از حرکت سخت است! اما شرایط بر علیه ما بود: خلبان به لوکلا نرسید. در پایان تصمیم گرفتم برای سازگاری بهتر با یک مسیر کوهستانی به سمت کوه اورست بروم و هلیکوپتر مرا در مسیر آنجا سوار کند. من خوش شانس بودم که تقریباً در هر روستایی که میتوانستم شب بمانم، یک سکوی هلیکوپتر وجود دارد.
برای چندین روز میتوان یک گردشگر روسی تنها را دید که چندین دوربین به گردنش آویزان بود، روی سکوهای هلیپرواز کوهستانی ایستاده بود و منتظر «پرنده آهنین» بود که هرگز نمیرسید. این ماموریت به دلیل شرایط جوی یا برخی مسائل فنی به تعویق افتاد: هلیکوپتر نیاز به آمادگی ویژه داشت. تنها زمانیکه به شهرک گوکیو، واقع در ارتفاع 4700 متری در دره همسایه نزدیک کوه اورست رسیدم، از خلبان تماس گرفتم که صبح روز بعد مرا خواهد برد. اما معلوم شد که خلبانی که از تمام جزئیات این پرواز دشوار آگاه بود، همچنان مشغول بود. کسی که قرار بود مرا ببرد، یک مرد آمریکایی بود که نامش آرون اوبرلندر بود و به تازگی به نپال آمده بود تا خلبانان محلی را آموزش دهد.
ما برای فیلمبرداری خود در 25 دسامبر، روز کریسمس کاتولیک برنامه ریزی کردیم. خوشبختانه در آن زمان هیچ سفر زمستانی در کوه وجود نداشت. پیشبینی هوای بدون ابر را در منطقه به ما نوید میداد و سرویس هواشناسی نیز نوید باد ضعیف (50 کیلومتر در ساعت) را در نزدیکی قله اورست میداد. همه چیز به نفع ما بود.
آنچه پس از آن اتفاق افتاد را فقط میتوان بهعنوان ساعتهای مضطرب آمادهسازی، خواب کوتاه که با توهمات شنیداری نزدیک شدن هلیکوپتر قطع میشد و دقایقی دردناک انتظار در نقطهای کوچک در میدان (یک سکوی هلیکوپتر روستا) در اوایل صبح توصیف کرد. بالاخره صدای چرخش ملخها را شنیدم و دیگر خیالی نبود. چند دقیقه بعد یک نقطه قرمز کوچک در آسمان ظاهر شد. تنها 10 دقیقه طول کشید تا یک هلیکوپتر مسافتی را که 3 روز طول کشید تا پیاده طی کنم طی کند.
و سرانجام در نزدیکی دریاچه کوهستانی بلند فرود آمد و سکوت صبحگاهی را قطع کرد و توجه مردم محلی را به خود جلب کرد، این هلیکوپتر پیشرفتهترین هلیکوپتر ناوگان نپال بود. مدتی طول کشید تا با خلبان آشنا شویم و دربارهٔ مسائل فنی صحبت کنیم و به سمت قله اورست حرکت کردیم.
پس از خروج از گوکیو، برای عبور از گردنه کوهستانی مرتفع چانگری لا، نیاز به ارتفاع 6000 متری داشتیم. پس از آن برای تخلیه سوخت مورد نیاز برای بازگشت، باید در دامنههای قله توریستی محبوب کالا پاتار واقع در ارتفاع 5200 متری (بلندترین نقطه مسیر به قله اورست) فرود آمدیم. برای کاهش وزن مجبور شدیم همه وسایل غیر ضروری را از کابین رها کنیم.
مکانیکها با آماده سازی قبل از پرواز کمی زیاده روی کردند و تنها یک سیلندر اکسیژن را برای خلبان گذاشتند و مسافر را فراموش کردند. بعدها متوجه شدم که حتی بعد از یک هفته کوهپیمایی و صعود به ارتفاع 5 کیلومتری، بدنم آماده نیست. بنابراین هنگامی که بر فراز گذرگاه کوهستانی در مسیر قله اورست پرواز میکردیم، گرسنگی اکسیژن بر افکار و اعمال من تأثیر میگذاشت.
بعد از چند دقیقه آماده سازی صعود به سمت هدف را آغاز کردیم. هلیکوپتر با افزایش سریع ارتفاع از دیوار Nuptse عبور کرد، مانعی که دید کوه اورست را از دید گردشگران عادی مسدود میکند: پایینترین قسمت آن 6500 متر ارتفاع دارد و تنها قسمت کوچکی از قله را برای مسافران قابل مشاهده است. و بالاخره به دره سکوت رسیدیم.
با پرواز بر فراز یکی از مرتفعترین یخچالهای طبیعی جهان، در امتداد مسیر جنوبی حرکت کردیم که محبوبترین در میان فاتحان قله اورست است.
درست در پشت دیوار Nuptse (در بالای آبشار یخی Khumbu) مکانی وجود دارد که در آن اولین کمپ در ارتفاع بالا (6050 متر) ایجاد میشود. کمپ دوم در مرکز تنگه یخی بر روی خط الراس سنگی (6500 متر) درحال راه اندازی است. سپس به دیوار یخی لوتسه (چهارمین کوه مرتفع سیاره با ارتفاع 8516 متر) نزدیک شدیم، جایی که کوهنوردان سومین کمپ ارتفاع بلند (7100 متر) را برپا کردند.
برای اطلاع شما: کوهنوردان چهارمین کمپ را در ارتفاع 8000 متری بر روی زین جنوبی بین اورست و لوتسه برپا کردند: این آخرین نقطه قبل از فتح قله کوه (8848 متر) است.
در فاصله بسیار دور پشت ما میتوانستیم قلههای 7K را ببینیم. اما حتی در حداکثر ارتفاع هلیکوپتر، ما هنوز مانند سنجاقک کوچکی در یک دره غول پیکر احساس میکردیم: ما توسط دیوارهایی احاطه شده بودیم که چند کیلومتر بالاتر از مسیر نهایی ما بودند.
با این حال، ما فرصتی برای لذت بردن از منظره نداشتیم. تمام توجه و نیروی باقیمانده ما صرف دست زدن به تجهیزات عکاسی در شرایط هوای رقیق کوهستانی شد که باعث شد من از بیماری ارتفاع رنج ببرم. نور شدید خورشید چشمانم را خیره کرد و باعث شد دکمههای اشتباه دوربین را فشار دهم و تنظیمات منو تار شدند. خجالت نمی کشم و یک داستان واقعی برای شما تعریف میکنم: در بین جلسات عکاسی پانوراما، یخچالهای طبیعی به ارتفاع شش کیلومتر را پرت کردم.
برای خلبان آرون اوبرلندر، این پرواز آزمایشی جدی نیز بود: او رکورد ارتفاع بلند خود را با فراتر رفتن از حد مجاز 7000 متری که توسط سازنده هلیکوپتر تعیین شده بود، ثبت کرد و تمام آن مدت را در شرکت مسافری بیقرار که درحال باز شدن بود گذراند. درب هلیکوپتر بیپایان بارها.
هلیکوپتر دائماً درحال حرکت بود زیرا شناور شدن در آن ارتفاع غیرممکن بود و در بالای همه چیز مجبور بودم با یک دوربین پانورامای کروی بگیرم.
در کل کل پرواز موفقیت آمیز بود. کوه ما را پذیرفت و از همه مهمتر اجازه داد به خانه برگردیم! تنها یک مورد بود که من واقعاً ترسیدم: هنگامی که وزش باد شدید هلیکوپتر ما را در ارتفاع 7000 متری در راه بازگشت از دره سکوت و به سمت آبشار یخی خومبو لرزاند.
برگشتیم تا به موقع به خانه برگردیم. با نگاهی به گذشته، متوجه ابرهای جامد بر فراز بلندترین کوه جهان شدم و باد شدید شروع به وزیدن گرد و غبار یخی از بالای آن کرد. کوه برای پرواز بسته شد.
توقف احیاکننده بعدی در محل سوختگیری بود، جایی که خلبان درحال پر کردن مخازن بود، دستم را روی سیلندر اکسیژن حیاتبخش گذاشتم. یک لحظه بهبودی کوتاه و ما در راه بازگشت بودیم. 6000 متر دیگر و ما به گردنه کوه Changri-La نگاه میکردیم. ما به داخل درهای به همان اندازه چشمگیر از یخچال طبیعی Ngozumbo (یکی از طولانیترین یخچالهای طبیعی در مرکز هیمالیا) پرواز کردیم که توسط دیوارههای 8K Cho Oyu دیگر (8201 متر) و چندین قله پایینتر با تلفظ نامهای تبتی دشوار است.
کار در ارتفاعات کمتر بسیار راحتتر و ایمنتر بود.
در راه بازگشت بر فراز دریاچههای کوهستانی گوکیو پرواز کردیم که به ندرت توسط گردشگران دیده میشد. نمیتوانستم جلوی زیبایی آب زمرد را که حتی از طریق یخهای غلیظ زمستانی هم میتوان به چشم آورد، متوجه نشد. این عکسهای هوایی بعداً بسیار مفید بودند و به من این امکان را دادند که مسیر پیادهروی منتهی به یکی از دریاچههای دره (دریاچه بینام شماره 8) را ایجاد کنم که تقریباً از تصاویر ماهوارهای قابل تشخیص نبود. اما این داستان دیگری است.
و اکنون میخواهم پانورامای کروی در بالاترین ارتفاع را در تاریخ عکاسی (برگرفته از یک هلیکوپتر) و بلندترین کوه روی سیاره را به شما نشان دهم!
از ویرایشگر:
باید اشاره کنم که حرف ایوان کاملا درست نیست. در حال حاضر بالون هواشناسی ما کمی بالاتر از او پرواز کرد و از ارتفاع 35 کیلومتری از زمین عکس گرفت . با این حال، آن تصاویر توسط دوربینهای “ساده” ساخته شده اند، نه دوربینهای حرفه ای.
عکس و متن از ایوان روسلیاکوف