شهر سن پترزبورگ، روسیه
- سایر موارد
حدود یک سال برای فیلمبرداری در سن پترزبورگ آماده میشدیم. در اوایل تابستان 2009 به من گفتند که تورهای گشت هلیکوپتری بر فراز شهر در سن پترزبورگ انجام شده است. من به راحتی شماره تلفنها را در اینترنت پیدا کردم و یک روز بعد با آن تماس گرفتم.
مدت زیادی بود که تجهیزات را آزمایش میکردیم، اسناد را آماده میکردیم، مجوزها را تنظیم میکردیم، با اپراتورهای هلیکوپتر تماس برقرار میکردیم و در نهایت، یکی از همکارانمان – دیمیتری مویزینکو – برای عکسبرداری آزمایشی عازم سن پترزبورگ شد. متأسفانه باران میبارید و او فقط از قلعه پیتر و پل به فرودگاه پولکوو پرواز کرد. برای انجام دومین عکسبرداری آزمایشی، عکاس دیگری – سرگئی سمنوف – راه افتاد. در ابتدا فقط کسل کننده بود اما بعداً باران دوباره شروع شد. اما در آن زمان سرگئی به ساخت چندین پانوراما بر روی یک نوار برخاست.
بعد از آن موقعیت، فهمیدم که با رفتن به آن سمت، به سختی میتوانیم تصویربرداری را بهزودی تمام کنیم و تصمیم گرفتم با عکاسی که میشناختم و در سن پترزبورگ زندگی میکرد تماس بگیرم تا بدانم هوا در آنجا چگونه است. با تند تند تلفنی به عکاس گفتم: “ما با روزهای آفتابی خوش شانس نیستیم”. “آیا باید به سن پترزبورگ برسیم و در یک هتل بمانیم و فقط منتظر باشیم که یک روز آفتابی فرا برسد؟”
او با ناراحتی پاسخ داد: “من مطمئن نیستم که این راه درست است. در این صورت ممکن است چند ماه در هتل بمانید.”
من گیج شدم. قرار نبود این دو ماه در هتل بمانیم. سپس تصمیم گرفتیم سنت پترزبورگ را با نیرنگ فتح کنیم.
ما با اپراتورهای هلیکوپتر و همچنین با چند نفر از دوستانمان و افرادی که میشناختیم و در سن پترزبورگ زندگی میکردند به توافق رسیدیم به محض اینکه هوا در آنجا بهتر شد، آنها در مسکو با ما تماس بگیرند و ما همه چیز را سریع انجام دهیم. ما نیاز داشتیم و بلافاصله میرفتیم. نزدیک به یک هفته بعد در صبح اولین تماس تلفنی دریافت شد. بیرون پنجره ما آفتاب است و اگر عجله کنید و قبل از وقت ناهار برسید، میتوانید عکس بگیرید زیرا باران در بعد از ظهر پیشبینی میشود.
اما غیرممکن بود زیرا فقط برای رسیدن به سن پترزبورگ به نصف روز و برای ترتیب دادن پرواز و عکسبرداری به نصف روز نیاز داشتیم. ما به کل روز نیاز داشتیم، تمام روز آفتابی. و این برای ST بیش از حد است. پترزبورگ! جمع و جور شده بودیم و آماده حرکت بودیم اما باید منتظر میماندیم. دوستان چند بار تماس گرفتند اما هر بار فقط نصف روز را میتوانستند ارائه دهند و این ما را راضی نکرد.
یک روز، یک ماه بعد، همه با همدیگر به ما تلفن زدند: دوستان، افرادی که میشناختیم و حتی اپراتورهای هلیکوپتر. “امروز هنوز از آسمان میچکد اما فردا… فردا خوشحال خواهی بود! هری!”
و ما با تند و تند پیاده شدیم. تقریباً هواپیمایمان را از دست داده بودیم. 35 دقیقه قبل از برخاستن از فرودگاه ونوکوو، با عجله وارد منطقه پذیرش فرودگاه ونوکوو شدیم، متوجه شدیم که راهی برای تهیه بلیط آخرین هواپیمای سنت پترزبورگ وجود ندارد. با این حال، پنج دقیقه مذاکره مستقیم با نماینده شرکت UTair (ما از او بسیار سپاسگزاریم) طول کشید تا کارت پرواز بدون نشستن را دریافت کنیم. اما مشکلات ما آن زمان تمام نشده بود. دو تا میله دو متری و یک کیسه با وسایل فلزی مختلف به وزن حدود بیست کیلو گرفته بودیم. و برای ما مهم بود که همه آن کالاها را در یک چمدان دستی ببریم. چشمان باز شده مردان امنیتی که چمدانهای دستی را چک میکردند چیز خوبی به ما نشان نمی داد.
در نتیجه عصر با خوشحالی و سلامت به سن پترزبورگ رسیدیم، یک شب خوابیدیم و صبح سوار هلیکوپتر شدیم. هوا فوقالعاده بود و بهنظرمان میرسید که همیشه همینطور خواهد بود.
ما با موفقیت در نزدیکی قلعه پیتر و پل فرود آمدیم. همکاران عکاس ما هم به آنجا میآمدند. آنها قصد داشتند از یک دریژبل عظیم به نام مگافون شلیک کنند. آنها شروع کردند به باز کردن وسایل و آماده کردن دایریبل برای پرواز. آنها هم بیش از یک ماه منتظر آب و هوای خوب بودند و آن لحظه برای عکسبرداری آماده میشدند و امیدوار بودند که زمان از دست رفته را جبران کنند. اپراتورهای اولین کانال تلویزیونی روسیه و چند نفر دیگر از تلویزیون حضور داشتند.
بعد از ظهر تصمیم گرفتیم یکبار دیگر پرواز کنیم زیرا ابرهای کوچک بسیار زیبایی در آسمان ظاهر شدند و هلیکوپتر دقیقاً نزدیک ما ایستاد. دوباره پرواز کردیم، حدود نیم ساعت شلیک کردیم و به قلعه پیتر و پل برگشتیم. و چیزی غیرعادی در آسمان بود! از سمت خلیج فنلاند ابر عظیمی نزدیکتر و نزدیکتر میشد. قبلاً نیمی از شهر را پوشانده بود که قسمت دوم توسط خورشید درخشان نشان داده شد. شهر مانند خط مقدم به دو قسمت تقسیم شده بود. باد بلند شد.
ما درحال فرود بودیم که افرادی که دارای دایریبل بودند درحال تکمیل آماده سازی خود برای پرواز بودند، اما قطعاً میدانستیم که آنها نمی توانند آن روز پرواز کنند.
غروب آن روز سن پترزبورگ را با صدای رعد و برق ترک کردیم. قطرات بزرگ باران روی شیشههای قطار میچکید، اما ما دیگر ناراحت نشدیم – کارمان تمام شده بود. یک سال آمادگی، یک ماه و نیم انتظار برای آب و هوای خوب و یک ساعت و نیم پرواز بر فراز یکی از زیباترین شهرهای روسیه – همه اینها در گذشته بود. این راهی بود که ما به تور مجازی خود در عکسبرداری بر فراز سن پترزبورگ پی بردیم.
و اکنون به ما اجازه دهید تا حقایق جالبی دربارهٔ سنت پترزبورگ به اشتراک بگذاریم:
سن پترزبورگ شهری است که بر اساس سفارش تولید شده است. پیتر اول پس از انتخاب راحتترین مکان که تهدید سوئدیها از آنجا آسان بود، دستور داد و ساخت و ساز شروع شد. در تاریخ، شهرهای زیادی وجود ندارد که در مدت کوتاهی بهدستور حاکم ساخته شده باشند، اما این تعداد حتی کمتر است که میتواند جنبه معماری آنها را در طول اعصار حفظ کند.
سن پترزبورگ خوش شانس بود: ساختمانهای آن قبل از سال 1917 ایجاد شده بود، تقریباً به طور کامل نجات یافته است و اکنون حدود 18 هزار ساختمان است. با توجه به این واقعیت، مرکز شهر نمایانگر یک مجموعه معماری هارمونیک است و همچنین دارای جزئیات بسیار ویژه دیگری است که محدوده و آب فراوان (10٪ از کل مساحت!) است که سنت پترزبورگ را متفاوت از شهرهای دیگر میکند. جهان
یک مزه دیگر چندان خوب نیست – این یک آب و هوای بد افسانهای است. دلیل آن هنوز یکسان است – آب با رودخانههای محلی متعدد طبیعی و مصنوعی و همچنین باتلاقها و دریاچه ها. جبهه قطبی اصلی نیز نقش خود را در ایجاد طوفانها ایفا میکند: یک توده هوای گرم در عرض جغرافیایی میانی با یک توده هوای سرد در عرضهای جغرافیایی بالا برخورد میکند. این طوفانها اغلب بر سنت پترزبورگ تأثیر میگذارند و سیلها، بادهای شدید و ابرهای تاریک را هنگام باریدن گربهها و سگها به ارمغان میآورند.
تیم عکاسان ما آنقدر منتظر یک روز آفتابی در سن پترزبورگ بودند تا بتوانیم در این مورد داستانی بنویسیم. اما بهنظر من بهتر است چند کلمه دربارهٔ این شهر زیبا بگویم.
تمام تصاویر پانوراما بر فراز منطقه آبی نوا گرفته شده است. برجستهترین بناهای تاریخی سنت پترزبورگ وجود دارد. یکی از اولین ساختمانهای شهر قلعه پیتر و پل است. پایههای آن در 16 مه (27)، 1703 گذاشته شد. احتمالاً سوئدیها از این واقعیت چنان ترسیده بودند که این قلعه به عنوان یک سنگر دفاعی عمل نمیکرد. قلعه پیتر و پل هرگز با هدف مستقیم خود مورد استفاده قرار نگرفته است، اما سالها این ساختمان تابلویی برای «هر وقت فرصتی پیش آمد» بود و پس از انقلاب به عنوان زندانی برای زندانیان سیاسی عمل کرد.
در سال 1925 شورای لنینگراد تصمیم گرفت که قلعه را تخریب کند و بهجای آن یک استادیوم بسازد. خوشبختانه این قطعنامه لغو شد. در حال حاضر در قلمرو قلعه تعداد زیادی موزه، کافه، محوطه کنسرت از جمله ضرابخانه وجود دارد.
علاوه بر این، بالاترین کلیسای جامع روسیه، کلیسای پیتر و پل است. ارتفاع ناقوس آن با گلدسته طلایی که به شکل فرشته درحال پرواز ختم میشود 122.5 متر است. همچنین یک طاق دفن خاندان سلطنتی رومانوف وجود دارد. و هر روز در ظهر یک تفنگ سیگنال در آنجا شلیک میکند. صدای آن به قدری بلند است که بهتر است در آن لحظه از دیوارهای قلعه دور باشید. صدای آن در گوشه و کنار مرکز شهر کاملا شنیده میشود.
پل ترینیتی (در سمت چپ از قلعه پیتر و پل) زیباترین پل سنت پترزبورگ است. افسانهای وجود دارد که در اواسط دهه 20، خلبان آزمایشی اتحاد جماهیر شوروی، والری چکالوف، پرواز معروف خود را با هواپیمای آبی Sh-2 دقیقاً در زیر این پل انجام داد. او برای انجام این کار توسط همکار فرانسوی خود الهام گرفت که میتوانست با مبلغ قابل توجهی از زیر برج ایفل پرواز کند. اما در روسیه شوروی تنها جایزه برای چکالوف یک اتاق نگهبانی و شهرت اوباش بود.
جزیره تف واسیلیفسکی هنوز از زمان پیتر اول مرکز فرهنگی و تجاری شهر بوده است. در دهه 1720 پایه و اساس Kunstcamera (اولین موزه روسیه بود) در آنجا گذاشته شد. سپس بندر، بورس، گمرک و انبارها به آنجا منتقل شدند. کاخها و مؤسسات آموزشی نیز در آنجا ساخته شد. در سال 1810 تف با دو ستون منقاری تزئین شد. یکی از آنها به عنوان فانوس دریایی برای کشتیها در مالایا نوا عمل کرد، دیگری راه را به بولشایا نوا نشان داد. لازم بود برای آنها رودخانه 100 متر جابجا شود. اکنون آنها یادگارهای شکوه نیروی دریایی روسیه هستند و فقط در طول جشنوارهها استفاده میشوند: این روزها چراغهای آنها روشن است.
در مورد چراغ ها، اولین تجربه روسی از رعد و برق خیابانی به ویژه در سن پترزبورگ برگزار شد: در سال 1879 پل Liteyny روشن شد.
در کاخ زمستانی، جایی که تزارها زمان زمستانهای بیپایان سنت پترزبورگ را کشتند، اکنون بزرگترین موزه جهان، هرمیتاژ، واقع شده است. در مجموعه آن حدود 3 میلیون قطعه موزه وجود دارد. اگر کسی حداقل یک دقیقه به یک اثر موزه نگاه کند، 8 سال طول میکشد تا آثار موزه را بازبینی کند. علاوه بر این، برای تماشای تمام آثار موزه باید مسافت 20 کیلومتری را طی کرد.
میدان کاخ با ستون اسکندر تزئین شده است. این بنای بینظیر با ارتفاع 47.5 متر و وزن آن حدود 700 تن است. این بلندترین بنای تاریخی در جهان است که از گرانیت کامل تولید شده است. ستون با هیچ چیز ثابت نیست و فقط زیر وزنش روی پایه میایستد. گفته میشود که ساکنان شهر از راه رفتن در نزدیکی میترسیدند زیرا از سقوط ستون میترسیدند. نویسنده این بنای تاریخی، آگوست دو مونتفران، مجبور بود روزانه در نزدیکی ستون قدم بزند تا ایمنی آن را تضمین کند.
در سمت راست از هرمیتاژ، در امتداد رودخانه، مجموعهای باشکوه از ساختمانهای دریاسالاری روسیه وجود دارد. ارتفاع گلدسته آن 72 متر است. وزن یک کشتی آب و هوا بر روی کلنگ 65 کیلوگرم است و با 2 کیلوگرم طلا پوشانده شده است. احتمالاً این دو کیلوگرم فلز گرانبها آنقدر ساکنان سن پترزبورگ را نگران میکند که افسانه دیگری از این شهر را میسازند. بهنظر آنها در داخل گوی طلایی روی گلدسته دریاسالاری یک صندوق پول طلایی مخفی وجود دارد که نمونه تمام سکههای طلایی صادر شده از روز تأسیس سنت پترزبورگ در آن نگهداری میشود. همچنین، در پایین کشتی آب و هوا، تابوت شخصی پیتر اول را میتوان یافت.
تابوت در توپ واقعا وجود دارد. با این حال، هیچ طلایی جز پیامی درباره آثار گلدسته و نوسازی کشتی برای تمام مدتی که این ساختمان پابرجاست و همچنین درباره افرادی که چنین آثاری را ساخته اند وجود ندارد. در عین حال، صندوق پول هنوز پیدا نشده است.
به هر حال، بسیاری از مردم به اشتباه پیشنهاد میکنند که سن پترزبورگ به افتخار بنیانگذار آن که پیتر اول بود نامگذاری شده است. اما اینطور نیست: این شهر به افتخار اولین محافظ آسمان امپراتور روسیه – رسول پیتر نامگذاری شده است. اما آیا اهمیت زیادی دارد؟ از شما دعوت میکنیم تا مناظر این شهر شگفت انگیز را از منظر پرنده تماشا کنید.
عکس و متن از سرگئی رومیانتسف و سرگئی سمنوف