آبشار فرشته انجل در ونزوئلا, مرتفع ترین آبشار جهان
- سایر موارد
در مارس 2011، دیما مویزینکو به ونزوئلا پرواز کرد تا آبشار فرشته، مرتفعترین آبشار جهان را فیلمبرداری کند. به دلیل شرایط جوی بسیار ناپایدار که منطقه را فرا گرفته بود، مسافت طولانی و مشکلات فنی، جلسه عکاسی به مدت دو روز به طول انجامید. با این حال، همه این مشکلات برطرف شد. دیما موفق شد آبشار فرشته و دو آبشار دیگر را که از تپوی سرازیر میشوند، شلیک کند. او همچنین در حین پرواز بر فراز معادن طلا موفق شد از چند پانورامای کروی عکس بگیرد.
قسمت اول عکسبرداری (نزدیک آبشار) را میتوانید اینجا ببینید
اکنون شما را به یک تور مجازی دعوت میکنیم: آبشار فرشته ونزوئلا – مرتفعترین آبشار جهان
در طول چندسال گذشته، ما از معروفترین و عجیبترین آبشارهای جهان عکسهای پانورامایی هوایی گرفتهایم: آبشار ایگوازو در برزیل/آرژانتین. آبشار ویکتوریا در زامبیا/زیمباوه؛ آبشار سیاه در ایسلند…
به طور طبیعی، وقتی با بلیطهای تخفیف دار جزیره مارگاریتا (مکه موج سواران و بادبادک بازان) در ونزوئلا مواجه شدم، سالتو آنجل (آبشار فرشته) هدف آسانی بهنظر میرسید. این یک واقعیت شناخته شده است که آنجل فالز مرتفعترین در جهان است!
بلندترین نقطه آبشار به 979 متر میرسد که آب از ارتفاع 807 متری میریزد. ارتفاع آبشار آنقدر زیاد است که با رسیدن به زمین به ذرات ریزی تبدیل میشود که به مه تبدیل میشود.
همچنین لازم به ذکر است که ونزوئلا کشوری منحصربفرد است. علاوه بر داشتن هوگو چاوز و قیمت غیرمعمول ارزان بنزین (فقط 100 روبل برای پر کردن یک جیپ هزینه میشود)، همچنین محل تشکیل کوه تپویی است.
Tepui (یا Tepuy) کوهی است با ظاهری عجیب و با قلهای مسطح که به آن «میز میز» میگویند (چون مانند میز صاف است). این تشکلهای زمینشناسی منحصربهفرد بیشتر در ارتفاعات گویان ونزوئلا در ایالات متحده امریکای جنوبی یافت میشوند.
کلمه Tepui از زبان سرخپوستان Pemon گرفته شده است. Tepui به معنی “خانه خدایان” است. سازندهای Tepui کاملاً از یکدیگر جدا شده اند. برج Tepui بر فراز جنگل و آن را به خانهای برای گیاهان و حیوانات منحصربفرد تبدیل کرده است.
طبق مقالهای در ویکی پدیا، آبشار فرشته زمانی کشف شد که جیمی آنجل، هوانورد آمریکایی، در 16 نوامبر 1933 درحالیکه درجستجوی بستر سنگ معدن ارزشمندی بود، بر فراز تپوی پرواز کرد.
در بازگشت در 9 اکتبر 1937، آنجل سعی کرد هواپیمای تک هواپیمای فلامینگو شرکت Metal Aircraft Corporation خود را ال ریو کارونی فرود آورد. بر فراز Auyan-tepui، اما وقتی چرخها در زمین باتلاقی فرو رفتند، هواپیما آسیب دید و او و سه همراهش، از جمله همسرش ماری، مجبور شدند با پای پیاده از تپوی فرود آیند. 11 روز طول کشید تا آنها از طریق پشتی که به تدریج شیب دار بود، راه خود را به تمدن باز کنند، اما خبر ماجراجویی آنها پخش شد و به افتخار او آبشار فرشته نام گرفت.
در اینجا میتوانید برخی از مرتفعترین آبشارهای جهان را نیز بیابید. کوههایی به ارتفاع کیلومترها با دیوارهای عمودی شیب دار و قلههای صاف در میان جنگلهای انبوه را تصور کنید. بر روی آنها، آب پس از بارندگی اندک جمع میشود و در نهایت در آبشارهای متعدد پایین میآید.
آبشار فرشته تنها یکی از آبشارهاست اما بلندترین آبشار است زیرا تقریباً یک کیلومتر ارتفاع دارد. این ویژگی به فرشته وضعیت “بلندترین آبشار جهان” را میدهد. سایر رودخانههای پر آب از همان کوه Auyantepui سرازیر میشوند، اما آنها “فقط” 200 تا 300 متر ارتفاع دارند.
از آنجایی که آبشارهای کوهستانی از باران تغذیه میشوند، زمان سفر باید به دقت برنامه ریزی شود. در طول فصل خشک، فرشته فقط یک قطره آب است. در فصل بارندگی، آبشار تمام عیار است. با این حال، آب و هوا آنقدر غیرقابل پیشبینی است که میتوان آن را با شکوه و عظمتش حتی در مدت زمان یک ماه نبیند…
اگرچه فصل جاری خشک بود، اما خبررسان ما از بارندگی شدید اخیر خبر دادند. این یک آبشار تمام عیار ایجاد میکند – باید عجله میکردیم!
وقتی در مسکو بودم، تحقیق کردم که هیچ خدمات هلیکوپتری در نزدیکی آبشار پارک ملی کانایما وجود ندارد. هواپیماهای کوچکی که با موفقیت به گردشگران در این منطقه خدمات رسانی میکردند برای ما کار نمی کردند. با این حساب، از اولین روز ورودم به جزیره مارگاریتا، جستجوی وسایل نقلیه را آغاز کردم. آبشار فرشته در جنگلهای ونزوئلا واقع شده است، بنابراین هر کسی میتواند تنها از طریق هوا یا رودخانه به آنجا برسد.
بعد از 3 روز جستجو، با یک هلیکوپتر بل-206 با شرکتی تماس گرفتم که معادن طلا را سرویس میدهد. این شرکت در 100 کیلومتری آبشار واقع شده است. این به خوبی میتواند “مهمانان عزیز روسی” را در اولین قسمت روز به آبشار آرزومند فرشته پرواز کند.
دو هواپیما، گذر رودخانه اورینوکو و 8 ساعت سواری با جیپ طول کشید تا از جزیره مارگاریتا به دفتر شرکت برسیم… اما ما آماده هستیم تا از همه سختیها عبور کنیم. بنابراین به زودی متوجه شدم که درکنار هلیکوپتر زرد آماده برای پرواز ایستاده ام.
روز اول ساعت 7 صبح بلند شدیم و ساعت 8:15 به پای آنجل فالز رسیدیم. هلیکوپتر در نزدیکی کمپ فرود آمد که از آنجا یک مسیر پیاده روی گردشگران را به سمت آبشار هدایت میکرد. خبرچینان ما را ناامید نکردند: یک آبشار تمام عیار از بالای کوه پایین میآمد. حتی در فاصله قابل توجهی، فرشته تأثیر شدیدی بر ما گذاشت. پس از سقوط از فاصلهای کیلومتری آب در ذرات پای آبشار شکسته میشود. تو را در ابری از “مه آب” بایستی و به این فکر کنی که این رودخانه از کجا میآید… آن پایین بود، زیر بارانی از یک میلیون قطره آب، جایی که بهنظر میرسید هیچ کجای دیگر نمی توان عظمت آن را احساس کرد. طبیعت اطراف
بنابراین، مقدمات نهایی پرواز فراهم شد، درها را برداشتیم و هلیکوپتر آماده پرواز شد. اگرچه آسمان بالای آبشار صاف بود، اما در بالای کوه Auyantepui (که فرشته از آن سرازیر میشود) ابری شدید بود.
تصمیم گرفتم که فقط به قله کوه پرواز کنیم و آنجا منتظر بمانیم. ما به سختی محل فرود را در میان “جنگل” تشکیلات سنگی که بالای مسا را پوشانده اند، پیدا کردیم.
تنها از دور تپویی صاف بهنظر میرسد، اما در واقع دارای شکافهای چند متری و دیوارهای شیب دار از ارتفاع ده طبقه است. این کمی توانایی شما را برای حرکت در سطح “میز” محدود میکند. در عرض یک ساعت، شکافهای آبی در ابرها باز میشوند و دوباره بسته میشوند. متاسفانه آنها خیلی دور از آبشار اتفاق افتادند.
در عرض حدود پنج دقیقه ناگهان ابری درحال صعود ما را فرا گرفت و در مه غلیظی قرارگرفتیم. در عرض چند ساعت، مه آنقدر غلیظ شد که خلبان نه تنها از انجام عکسبرداری امتناع کرد، بلکه حتی به پرواز هم فکر نکرد. این صخره به ارتفاع یک کیلومتر و ابرهایی که از پایین بیرون میآیند، در هر زمان دیگری ما را به هیجان میآورند. اما الان متاسفانه به طور جدی بالای کوه گیر کرده بودیم. صحبتهای خلبان هم ما را تشویق نکرد: او اشاره کرد که مههایی از این دست میتواند بیش از یک روز طول بکشد.
با این حال، ما خوش شانس بودیم. تا زمان ناهار، مه شروع به کم شدن کرد، بنابراین ما بلند شدیم. خلبان شکافی در مه پیدا کرد و ما به سرعت و با خوشحالی به سمت کمپ پرواز کردیم. در سرتاسر فرود من چیزی سورئال را احساس میکردم – ما درحال پرواز در تونلی از مه بودیم که در اطراف ما شکل گرفته بود. قبل از اینکه قله کوه به طور کامل از دید ما محو شود، موفق شدم یک گلوله بزنم.
وقتی به زمین رسیدیم و شروع کردیم به آویزان کردن درهای هلیکوپتر در جای خود، آبشار که انگار به ما میخندید، ناگهان با زیبایی تمام ظاهر شد. دیوار غلیظ مه در عرض ده دقیقه کاملاً از بین رفته بود!
اگرچه ابرهای بلند بالای Auyantepui همچنان ادامه داشت، تصمیم گرفتم پانورامای کروی را با نور موجود عکاسی کنم. در نتیجه، من توانستم تمام مکانهای مورد نظر را در طول روز اول (اما با بقایای ابر و مه و بدون نور خورشید) به تصویر بکشم.
عصر، پیش نمایشهایی از این پانوراماها را روی لپ تاپم قرار دادم: متأسفانه رضایت من را جلب نکرد.
تصمیم گرفتم روز دوم به فرشته برگردم. این بار ما از دهکده معدنچیان طلا که به سادگی “88 کیلومتر” نامیده میشود، پرواز کردیم. یک ساعت سواری تا آبشار. آسمان ابری شده بود. آب و هوای آبشار چگونه بود؟ بیش از 90 کیلومتر دورتر است. هیچ کس نمی دانست.
وقتی ساعت 8 صبح در بیس کمپ فرود آمدیم، آبشار اصلا قابل مشاهده نبود. حتی دیوارهای کوه Auyantepui کاملاً با مه درحال رشد پوشیده شده بود.
در ساعت 10 حدود نیمی از آبشار نمایان شد. تا ساعت 11، بالا شروع به نمایان شدن کرد. تصمیم گرفتم جلو بروم و بلند شوم تا ابر را در وسط آبشار شلیک کنم.
دوربین دومم را با یک لنز تله فوتو روی سه پایه گذاشتم تا از هلیکوپتر با آنجل فالز در پس زمینه عکس بگیرم. دوربین طوری برنامه ریزی شده بود که به طور خودکار از آبشار (تصویربرداری در فواصل 5 ثانیه) با هلیکوپتر من در دید، عکس بگیرد.
آسمان بالای سرمان خاکستری بود. همانطورکه بلند شدیم و شروع به بالا رفتن کردیم، بالای آبشار یکبار دیگر در مه ناپدید شد… نه کمتر، یک پانورامای کروی گرفتم… در دور دوم اطراف، احساس کردم مشکلی در آن وجود دارد. دوربین. معلوم شد شاتر من خراب شده است. مجبور شدیم پایین برویم، دوربین را عوض کنیم و یکبار دیگر… صبر کنیم.
آسمان ناگهان صاف شد و تا ساعت 12:30 تقریباً کاملاً آبی شد، اما … همانطورکه “قانون مورفی” میگوید، هم آبشار فرشته و هم بالای Auyantepui هنوز نامرئی بودند.
بنابراین، برای اینکه زمان را از دست ندهم، تصمیم گرفتم از آبشارهای اطراف عکس بگیرم. دور یک آبشار باشکوه به ارتفاع 300 متر با نام ترسناک “اژدها” چرخیدیم. سپس با دو آبشار 200 متری به سمت «سالتو کورتینا» حرکت کردیم. آبشار Still Dragon مورد علاقه من بود – واقع در مکانی بسیار زیبا و احاطه شده توسط صخرهها از سه طرف، یکی از بهترین مناظر پانوراما را ایجاد کرد.
در پایان فیلمبرداری آبشار اژدها، دیدم که ابر بالای فرشته بلند شده است. ما بلافاصله به عقب پرواز کردیم. در عرض چند دقیقه مه به طور کامل از بین رفت و من شروع به عکسبرداری به آنجل فالز از بالا کردم.
ساعت یک بعد از ظهر بود، فقط بالای آن زیر آفتاب بود و پایین آبشار زیر سایه بود. 15 دقیقه طول کشید. من موفق شدم هلیکوپتری را بهدست بیاورم تا 800 متر از قله کوه در امتداد آبشارها به سمت زمین پرواز کند و حدود 12 پانورامای کروی را به تصویر بکشد. عکسبرداری در پایین آبشار به ویژه دشوار بود. بخار آب هلیکوپتر را کاملاً فراگرفته بود، به طوری که بعد از هر عکس پانوراما مجبور شدم لنز را تمیز کنم. در حین گرفتن عکس کروی بعدی ام، دیدم که یک ابر کم ارتفاع در بالای آبشار به آرامی درحال حرکت است. با این حال من آن را درست کردم. روی زمین، در کمپ، درحالیکه خلبان ما درهای برداشته شده را تعمیر میکرد، به عقب نگاه کردم و دیدم که ابر آبشار را کاملاً پوشانده است… رفتار طبیعت با ما اینگونه است: او در 2 روز به ما 15 دقیقه فرصت میدهد!
در راه برگشت رنگهای قرمز و سبز سورئال را روی زمین دیدیم. تبدیل به معادن طلا شد!
پس از کمی مشاجره، خلبان موافقت کرد که با یک دری که برای یک نوک کوچک برداشته شده بود، روی مینها شناور شود. اما او به ما هشدار داد که اگر مردم محلی مردی را با دوربین ببینند، ممکن است شروع به عکاسی کنند. دورنمای برخورد با یک جوینده خشمگین طلا، به اصطلاح، «طلای انتهای رنگین کمان» نبود. در همان زمان به یاد آوردم که چگونه خلبان دربارهٔ گذراندن شب در مه بالای کوه اغراق کرد و تصمیم گرفت آن را به خطر بیندازد.
محبوبترین ارتباط مردم با معادن طلا، شهر الدورادو است. طبق افسانه، کاشفان اسپانیایی آمریکای جنوبی با افراد زیادی روبرو شدند که جواهرات طلا میپوشیدند و در زندگی روزمره خود از محصولات طلا استفاده میکردند. افسانهای از یک شهر طلایی به وجود آمد که طبق افسانه، جایی در مرز کلمبیا و ونزوئلا مدرن قرار داشت. این داستان الدورادو اسپانیاییها را به اعماق قلب این قاره کشاند. اگرچه الدورادو هرگز پیدا نشده است، اما هنوز هم میتوان تغییراتی از این افسانه را در سراسر سرزمین ونزوئلا شنید.
تنها پس از بازگشت به خانه، متوجه شدیم که بر فراز یکی از معادن بزرگ طلا میچرخیم. آنها در اینجا معدن طلای روباز دارند که خاک رس قرمز روشن آن را توضیح میدهد. معدنچیان طلا در این روستا زندگی میکنند که مستقیماً در مرزهای معدن قرار دارد. این سیوداد دورادا نام دارد. بهنظر خیلی شبیه الدورادو است، اینطور نیست؟
و اگرچه من شهر طلایی را ندیدم، اما خوشحالم که پرواز بر فراز معادن به خوبی انجام شد. شاید معدنچیان از کار در گرمای 40 درجه و رطوبت جنگل خسته شده بودند، یا باران آنها را ترساند (بارانی که با رنگین کمان آمد). یا شاید خلبان ما کارش را به خوبی انجام داده تا انعام بگیرد. اما هیچ کس حتی به ما توجه نکرد، بنابراین ما عکاسی خود را یک تکه به پایان رساندیم.
در راه بازگشت، بالاخره آن احساس رضایت را از کار تمام شده ام داشتم. همه چیز خوب پیش رفت. ماموریت عکسبرداری به آبشار فرشته، مرتفعترین آبشار جهان و همچنین محیط زیبای آن، اکنون با موفقیت همراه بود.
عکس و متن از دیمیتری مویزینکو