دوازده رسول، استرالیا
- سایر موارد
پشتههای دوازده حواری واقع در جنوب استرالیا نه چندان دور از ملبورن، دومین نماد شناخته شده قاره سبز پس از خانه اپرا در سیدنی است. صخرههای زیبا، طاق ها، بندرها، خلیجها و غارها، همه آنها هزاران نفر را به خود جذب میکنند. در واقع، دوازده رسولان دوازده پشته در یک منطقه ساحلی هستند. متأسفانه هر ساله یکی از زیباترین سواحل دریا نمادهای خود را از دست میدهد. دریا نسبت به پشتههایی که سنگ آهک نرم را پوشانده اند، رحم نمیکند. رسولان مدت زیادی است که هنوز دوازده ساله نشده اند و یکی از آنها اخیراً نازل شده است. امروزه تنها هشت پشته به گردشگران و عکاسان اجازه تحسین آنها را میدهد.
سایر مکانهای دیدنی پارک ملی نیز در مسیر بدشانسی قرار دارند. پشتهای به نام پل لندن چندین سال پیش تا حدی تخریب شد. پیش از این، در ارتفاع 30 متری میتوانستیم در امتداد پل طبیعی به صخرهای جداگانه برویم و در آرامش کامل زیبایی غروب خورشید را تحسین کنیم. این یک موقعیت خوش شانس بود که هنگام سقوط پشته هیچ قربانی وجود نداشت. در آن زمان دو گردشگر غروب خورشید را در آنجا تحسین کردند. مطمئن نیستم که در آن لحظه آرامش در روح آنها بود، اما آنها زمان زیادی برای لذت بردن از زیباییهای وحشی داشتند… تا اینکه یک هلیکوپتر نجات ظاهر شد.
دو سال پیش آیلند آرچوی که یکی از زیباترین طاقهای پارک ملی است پایین آمد. در نتیجه، دسترسی به بسیاری از مناطق مشاهده جالب واقع در لبه پرتگاه به طور کامل ممنوع شد. مسیرهای جدید که محصور شده و در امنترین اما نه چندان جذاب برای عکاسان قرارگرفته اند، توسط محیط بانان پارک کنترل میشوند. اگر از روی یک حصار کوچک بپرید باید 300 دلار جریمه بپردازید. و در این دوران سخت برای پارک ملی، من نه تنها توانستم به استرالیا برسم، بلکه از بقیه مکانهای زیبای پارک ملی دوازده حواری نیز بازدید کنم.
با وجود تمام مشکلات و محدودیت ها، انتظاراتم برآورده شد. پس از رسیدن به شب، از آسمان ستارهای در ساحل Gibson Steps لذت بردم که یکی از معدود مکانهای زیبای پارک است که بدون هیچ محدودیتی برای بازدید باز شده است. پس از پایان موفقیت آمیز یک عکسبرداری در شب، شروع به آماده شدن برای یک عکسبرداری پانوراما با هلیکوپتر کردم. این اولین پرواز مستقل من بود که کاملاً مسئول کیفیت پانوراما بودم و در نتیجه کمی عصبی بودم. روند آماده سازی به اندازه کافی موفقیت آمیز بود، من تمام تنظیمات لازم را تجدید نظر کردم و فکر کردم که تجهیزات را برای عکسبرداری آینده کاملا آماده کرده ام. به عنوان یک خلبان مجبور شدم کوله پشتی ام را با تجهیزات دیگر روی زمین بگذارم. اگرچه هوا بهترین آب و هوا نبود، تا ابری در آسمان بود و من با انتظاری دلپذیر بلند شدم. روح من آواز خواند. متأسفانه هر آهنگی پایانی دارد. با گرفتن اولین عکسها متوجه شدم که دوربین دیگر کار نمیکند. وقتی برای عکسبرداری با هلیکوپتر آماده میشدم، فقط فراموش کردم که باتری را عوض کنم و بعد از عکسبرداری شبانه باتری آن کم بود. این پایان اولین پرواز مستقل من است مگر اینکه معجزهای اتفاق بیفتد. من خوش شانس بودم که یک باتری یدکی پیدا کردم. طوفان مغزی به من کمک کرد تا لحظهای را به یاد بیاورم که شب در ساحل دریا، نمی دانم چرا و چگونه، اما باتری یدکی را در جیب گذاشتم. در نهایت، من خوش شانس بودم که آن را درست در جیب پیدا کردم … وقتی برای عکسبرداری با هلیکوپتر آماده میشدم، فقط فراموش کردم که باتری را عوض کنم و بعد از عکسبرداری شبانه باتری آن کم بود. این پایان اولین پرواز مستقل من است مگر اینکه معجزهای اتفاق بیفتد. من خوش شانس بودم که یک باتری یدکی پیدا کردم. طوفان مغزی به من کمک کرد تا لحظهای را به یاد بیاورم که شب در ساحل دریا، نمی دانم چرا و چگونه، اما باتری یدکی را در جیب گذاشتم. در نهایت، من خوش شانس بودم که آن را درست در جیب پیدا کردم … وقتی برای عکسبرداری با هلیکوپتر آماده میشدم، فقط فراموش کردم که باتری را عوض کنم و بعد از عکسبرداری شبانه باتری آن کم بود. این پایان اولین پرواز مستقل من است مگر اینکه معجزهای اتفاق بیفتد. من خوش شانس بودم که یک باتری یدکی پیدا کردم. طوفان مغزی به من کمک کرد تا لحظهای را به یاد بیاورم که شب در ساحل دریا، نمی دانم چرا و چگونه، اما باتری یدکی را در جیب گذاشتم. در نهایت، من خوش شانس بودم که آن را درست در جیب پیدا کردم …
پس از پایان تصویربرداری صبحگاهی با هوای خوب اما خسته کننده، یک پرواز دیگر در شب تعیین کردم. همچنین طوفانهای تندری محلی نیز پیشبینی شده بود. و پیشبینیکنندگان هواشناسی استرالیا حقیقت را گفتند. درست بعد از ظهر، آسمان پر از ابر بود و رعد و برق در این طرف یا آن طرف ظاهر میشد، اما هر از گاهی باران میبارید و من امیدوار بودم که فرصت خوبی برای یک عصر خوب داشته باشم. بیش از یک ساعت در کابین هلیکوپتر منتظر فضای خالی مناسبی در آسمان بودیم، سرانجام پرواز کردیم. من در طول پرواز موفق به شلیک رعد و برق یا رنگین کمان نشدم، اما ابرهای سنگینی در آسمان وجود داشت که توسط خورشید غروب روشن شده بودند. پشتههای سنگ آهک نیز به خوبی نورانی شده بودند. فقط یک حالت طبیعی زیبا بود. و من واقعاً امیدوارم که موفق شده باشم حداقل بخش کوچکی از این زیبایی را به شما نشان دهم.